-
مردها و زن ها... دو روی یک سکه ان! (۳)
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1384 21:59
فرزند : یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند . شیک پوشی : یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن...
-
یک هدیه علمی: اطلاعات و گردش اطلاعات
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1384 13:01
اشاره: این مقاله را سه سال قبل نگارش کردم؛ زمانی که همراه برخی دوستان، سرگرم طرح ریزی ایجاد شبکه اطلاع رسانی نفت و انرژی (شانا) در وزارت نفت بودیم، هدف این مقاله ارائه یک نگاه به روزتر درباره ماهیت و کارآیی شبکه ها و توجه دادن ذهن دست اندرکاران این وزارتخانه به یک جهت صحیح بود به این امید که اراده لازم برای تاسیس یک...
-
چه می کنه این احمدی نژاد!
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1384 02:39
... خودم با چشمای خودم تو تلویزیون دیدم که سه تا پنالتی زد و میرزاپور نتونست هیچکدومشون رو بگیره! خودم دیدم که با یه روحیه شاد مثل بچه ها، گرم کن تیم ملی رو پوشیده بود و با بازیکن ها نرمش می کرد... شما هم لابد دیدین که در حلقه فوتبالیست ها رو زمین نشست و باهاشون حرف زد ( راستی قیافه فریدون زندی چقدر دیدنی بود تو اون...
-
چندتا دعای "روشنفکری" اما ساده و خواستنی!
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1384 18:29
خدایا! یاریم کن تا تب، آرمان های جوانیم را نسوزاند! خدایا! مرا از شر ذربین ها برهان تا هر چیز و هر کس را همانقدر که هست باور کنم! تا کاه بدی های دیگران را به کوهی تبدیل نکنم! خدایا! به من خودداری عطا کن تا آتش خشم ام گلستان بخشش باشد و سینه ام قبرستان خواهش خدایا! کمکم کن آیینه ی تو باشم نه دگران… خدایا! دستم را بگیر...
-
مردها و زن ها... دو روی یک سکه ان! (۲)
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1384 02:00
دست خط: مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک میکشد. خواروبار: یک زن...
-
سپیدار دو ماهه! شد
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1384 15:53
دو ماه پیش در چنین روزی، سپیدار متولد شد... امیدواریم این تولد برای همه دوستان نازنینی که هر روز دقایقی از وقت شون رو با سپیدار می گذرونن... حس خوبی رو زنده کنه... و بازهم امیدواریم که مطالب سپیدار ارزش صرف وقت شما رو داشته باشه. همراه باشید و راهنما. سپیدار هم همراه شما هست و شنوا... ان شاالله **** خوب چون می نگرم......
-
بعضی از دخترا ... و شماری از پسرای من!
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 23:34
اگه دوست دارید با تعدادی از دختر پسرای من تو دانشکده آشنا بشین... این فهرست رو بخونید... البته تو اینها چند تا هم پدر و مادر مهربون پیدا می شن که چشم و چراغ کلاس ما هستن: درس معنی شناسی نیمسال دوم 1384- 1385 سید هادی حسینی چاووشی (نماینده کلاس): دلا منال ز ناسازگاری ایام... چه سازگار چه ناسازگار می گذرد ایمان ابراهیم...
-
خب... این هم یه جور نگاه به رفتارهای روزمره آدم هاست!
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1384 18:08
نبود خواری و کوچکی بین سگها (خردمندان) به طبیعت نگاه کنید ، شگفت زده خواهید شد. اگر دو سگ بخواهند با یکدیگر بجنگند، همچون انسان شروع به جنگ نمی کنند. آنها این اندازه نادان نیستند! هر یک از آنها در آغاز با تمهیدهایی به دیگری نشان می دهد که "من کی هستم! آنها پارس می کنند، می پرند، سینه هاشان را جلو می دهند و دندان...
-
مردها و زن ها... دو روی یک سکه ان!
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1384 00:53
آینده : یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است . یک مرد تا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود . موفقیت : یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند . ازدواج : یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او...
-
چیزهایی که داریم، "خوب" ان... اما خوبترها رو از دست ندیم!
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1384 16:16
مغایرت های زمانه ما! ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می...
-
کتابی که با مطالعه آن سرشار از انرژی و شادابی می شوید
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1384 14:08
[ آنچه در این کتاب آمده است، مدیون تلاش کسانی است که در جستجوی کمک به سوی من آمده اند و من آنها را هیپنوتیزم کردم چرا که این روش از نظر من وسیله قابل اعتمادی است برای کشف حقایق عوالم بعد. شرح سفر روح به عالم دیگر برآمده از خاطرات کسانی است که طی سالها برای هیپنوتیزم درمانی به من مراجعه کرده اند. این خاطرات واقعی،...
-
کلماتی چون گوهر... یا گوهرهایی از کلمات
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1384 23:37
به من بگو نگو، نمیگویم، اما نگو نفهم، که نمی توانم، من می فهمم. دکتر علی شریعتی شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید. کیم وو چونگ اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. مارکز بهترین راه پیش بینی آینده، ساختن آن است. برایان تریس در درون جسارت، نبوغ و...
-
یه چیزهایی مثل شوخی: خدا رو شکر سایه یه دولت مردمی بالا سرمونه!
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1384 11:45
می دونید بعضی وقت ها فکر می کنم ما باید خیلی خدا رو شاکر باشیم(که هستیم البته) از این که سایه یک دولت مردمی بالای سرمون هست (چه دلیلی برای مردمی بودن بالاتر از این که بنده خدا این آقای دکتراحمدی نژاد اصلا از خیلی از خود مردم هم مردمی تر و شرتی پرتی تره!!)... منظور اینه که آدم یه وقت هایی یه خبرهایی می شنوه و یه...
-
عشق یک طرفه!! نمایشنامه ای در دو پرده!
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1384 10:18
یکی بود، یکی نبود... پسر و دختری بودن که یکی شون عاشق اون یکی بود... عوض اش اون یکی عاشق یکی دیگه بود و اون یکی دیگه هم...!! اصلا بی خیال... من چی کاره ام که تعریف کنم... خودتون بخونین ببینین کی به کی بوده!! پرده اول: - سلام! دلم برات خیلی تنگ شده بود... پسرک از شادی تو پوست خود نمی گنجید... راست میگفت ...خیلی وقت بود...
-
خودمون ایم، تو ایران ما... چند نفر "کار" می کنن؟!
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 16:23
آره... از قدیم گفته ان که آدم تنبل، عقل صد تا وزیر داره... حالا این ضرب المثل هم شده حکایت یکی از رفقا که همین دیروز پریروز می گفت: الان حدود 1 سال است که خیلی خسته ام و این هفته آخر هم که دیگه دارم از پا می افتم. چرا ؟ حالا می گم ... راستش همیشه فکر می کردم کمی تنبل ام اما حالا دقیقا حساب کرده ام و متوجه شده ام که...
-
می بینید! چقدر راه های جور واجور برا زندگی هست!!؟
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 01:35
فرض کنید دو تا گاو دارید! سوسیالیسم: دو گاو دارید. یکی را نگه می دارید. دیگری را به همسایه خود می دهید. کمونیسم : دو گاو دارید.دولت هر دوی آنها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند. فاشیسم : دو گاو دارید.شیر را به دولت می دهید. دولت آن را به شما می فروشد. کاپیتالیسم: دو گاو دارید. هر دوی آنها را می...
-
دعوتنامه پروردگار برای همه: بیایید یک روز زندگی کنید! حتی یک روز
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 00:40
دو روز مانده به پایان عمرش توی این دنیا، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده. همه روزهای تقویم اش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد، آشفته و عصبی. رفت پیش خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیره... داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه...
-
یک هدیه علمی... یک هدیه علمی... یه هدیه علمی
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 13:09
مطلب زیر ترجمه فارسی سخنرانی اینجانب است در "کنفرانس آزادی انسان، امپراطوری رسانه ها" که روز پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ماه به همت موسسه اطلاعات و تحقیقات اسلامی در تهران برگزار شد. برای مطالعه متن انگلیسی اینجا را کلیک کنید... اول دفتر به نام ایزد دانا صانع و پروردگار و حی و توانا رسانه ها، سزاوار انتقاد اما دوست نهایی...
-
این تیم فوتبال دانشکده خبر هست... نه برگ چغندر!
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 12:49
اینطور که سیدامید عرب،سنگربان تیم فوتبال دانشکده، خبر داده (کلیک کنید)، بروبچه های تیم ما در مسابقات فوتسال ایرنا، جسارتا سوم شده ان که البته این مقام اولین بار بدست می یاد. خب ما هم تبریک می گیم و تک تک فوتبالیست های تیم رو "ماچ" می کنیم. ضمنا درگوشی بگم که وضعیت فعالیت های ورزشی دانشکده اصلا مناسب نیست... یعنی...
-
بذار یه کم هم به بچه ها فکر کنیم...!
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 12:24
اگر کودکی با انتقاد زندگی کند، می آموزد که محکوم کند. اگر کودکی با عناد و دشمنی زندگی کند، می آموزد که ستیزه جو باشد. اگر کودکی با ترس زندگی کند، می آموزد که همواره بترسد. اگر کودکی با احساس ترحم زندگی کند، می آموزد که احساس بد بختی کند. اگر کودکی با تمسخر زندگی کند، می آموزد که متزلزل باشد. اگر کودکی با شرمساری زندگی...
-
"مادر داماد" ... "مادر عروس"
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 12:07
جلسه ی خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت... مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟ خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟ ...مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟ ..مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟ مادر...
-
راستی خدا!؟ ... چی شد که اینجوری شد!!؟
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1384 17:06
آره، داشتیم با خدا دو نفری گپ می زدیم و حال می کردیم که فرصت طلبی کردم و گفتم: راستی خدا جون چی شد که اینجوری شد!؟ ... بعد خدا نیگام کرد... بعد دلم به من گفت: اون اول ها حتی نیستی هم وجود نداشت، برا اینکه... باید هستی وجود می داشت که نیستی معنا پیدا می کرد ... تنها خود خدا بود، مهربون مهربون مهربون ... جدای از همه هست...
-
دنیا اینه دیگه... بعضی ها اینجوری ان... بعضی ها اونجوری!
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1384 23:40
بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی بعضیها زمین را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند بعضیها حمال کتابند بعضیها بقال کتابند بعضیها انباردارکتابند بعضیها کلکسیونر کتابند بعضیها...
-
تنها به نام تو! تنها به یاد تو!
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1384 02:43
معشوق من!! اگر تمام عمر زمین را زنده ام می داشتی ... و من در تمام لحظات آن تنها نام تو را زمزمه می کردم... اگر تمام درختان جنگل ها مداد من بود ... و من تنها نام تو را می نگاشتم... اگر تمام صفحات زمین و آسمان دفتر مشق من بود ... و من تنها نام تو را بر آن می نوشتم... اگر تمامی عشق یکجا در سینه من بود ... و من تنها نام...
-
یه حرف هایی که اونقدرها هم پرت و پلا نیست!
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1384 02:16
گاهی در کوشه و کنار تکههای طنزآمیزی از بزرگان دیده میشود. بگذریم از خطاهای جالب سیاستمداران که مدام در معرض نقد هستند بعضی از این جملات قصار طنزآمیز در کتابهای مختلفی گردآوری شدهاند که خواندن چند تایشان خالی از لطف نیست: جی.سی.اسکوایر: من آنقدرها که تو مست میکنی فکر نیستم. ژان کوکتو: اگر قرار بر انتخاب باشد،...
-
اهل دانشگاهم... نام من دانشجوست!
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 15:30
اهل دانشگاهم نام من دانشجوست روزگارم خوش نیست ژتونی دارم خرده عقلی سر سوزن شوقی اهل دانشگاهم نام من دانشجوست ... پیشه ام گپ زدن است گاه گاهی می نویسم تکلیف می سپارم به شما تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانیست دلتان زنده شود چه خیالی چه خیالی میدانم گپ زدن بیهوده است خوب میدانم دانشم بیهوده است اوستاد از من...
-
تهران جمعه... تهران شنبه
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 18:45
... این مردم ایران! عصر جمعه حدود ساعت دو و نیم بعداز ظهر آمدم اتوبان صدر و مدرس به سمت جنوب... باید دو تا مجلس ترحیم می رفتم... اتوبان همونطوری خلوت بود که در روز سوم یک تعطیلات چهار روزه باید می بود... مثل این که کسی تو این شهر نمونده باشه... همه رفته ان... شب رو رفتم خونه باجناق (که اتفاقا برا من خیلی فامیله)......
-
مطالعه تاریخ زمین در چند ثانیه!!
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 00:07
ا ین مطلب خواندنی را دوست عزیزم آقای پرویز مصلی نژاد فرستاده که با سپاس فراوان از ایشان، تقدیم می کنم: فقط تصور کنید که بتوانیم سن زمین را که غیر قابل تصور است، فشرده کنیم و هر صد میلیون سال آن را یک سال در نظر بگیریم! در اینصورت کره زمین مانند فردی 46 ساله خواهد بود! هیچ اطلاعی در مورد هفت سال اول این فرد وجود ندارد...
-
مهدی جان! تولدت مبارک!
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 10:56
نوزده بهمن ماه، سالروز تولد پسرم "مهدی" بود... ولی خب هم مهدی پیش ما نبود که براش تو خونه جشن تولد بگیریم و هم این روزها، روزهایی نبود که بشه حتی تبریک گفت. پس با دو روز تاخیر تولد مهدی رو تبریک می گم و از خدا می خوام که حامد و حمیده و مهدی و همه جوون ها رو شاداب و بالنده و سرفراز نگه داره... و به همه موفقیت و عافیت...
-
این جک استراو هم خیلی پسر شیطونی هست! می گید نه!؟ بخونید خب!!
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 01:56
داشتم آخر شبی تو سایت های خبری پرسه می زدم... چشم ام روشن شد به جمال مصاحبه اختصاصی بخش فارسی بی بی سی با آقای جک استراو وزیر خارجه دولت فخیمه بریتانیا (البته اگه این دولت خوش سابقه! معرف حضورتون نیست... خب از خوش شانسی آقای استراو و بی بی سی هست انصافا!) ... آره نشستم و تا ته مصاحبه رو خوندم... عجبا!! بعد گفتم آدم تو...