سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

چندتا دعای "روشنفکری" اما ساده و خواستنی!

 

خدایا! یاریم کن تا تب، آرمان های جوانیم را نسوزاند!


خدایا! مرا از شر ذربین ها برهان تا هر چیز و هر کس را همانقدر که هست باور کنم! تا کاه بدی های دیگران را به کوهی تبدیل نکنم!

خدایا! به من خودداری عطا کن تا آتش خشم ام گلستان بخشش باشد و سینه ام قبرستان خواهش

خدایا! کمکم کن آیینه ی تو باشم نه دگران…

خدایا! دستم را بگیر تا هیچگاه آرزوی برگشتن از راه رفته را نکنم
پایم را ببند که به بیراه ی خود خواهی و جهل نروم
زبانم را بدوز تا حماقت نکنم
چشمم را بگیر که جز تو نبینم

خدایا اگر نردبانی شده ام تا ستاره های کوچک را به آسمان برسانم
یاریم کن تا آسمان قد بکشم نه تا نیمه ی راه ...

(ناشناس)

نظرات 2 + ارسال نظر
ارش سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 20:14 http://kiarashfathalian.blogfa.com


‏سلام خسته نباشید آقای دکتر ، من از طریق یکی‌ ا ز دانشجو های خوب شما با وب سپیدار آشنا شدم ، وقتی‌ خوندم بی‌

‏اختیار اشک صورتمو سرد کرد طعم شور اشک با هیجان خوندن این وب من برد به سالهای 68 و 69 زمانی‌ که دانشجو

‏بودم و درد بدر دنبال استادی میگشتم تو دانشکده هنر که از جنس خودم باشه فوتبال نگاه کنه با زنبور از طعم گس گل

‏بابونه مست بشه بدونه اتم تو دنیا حریف صدتا رستمه درک کنه شنا یعنی‌ بی‌ وزنی‌ تو آب ویک دنیا چرا و اما و اگر

‏که اگر هم براش جوابی‌ نداره حد ا قل به حرفام گوش کنه اما حیف که ندید م حتما بودند اساتیدی که همرنگ دانشجو

‏و از جنس دانشجو آن نسل باشند اما شاید قدرت نشان دادن و ابراز حقایق را نداشتند و شاید که نه به یقین شرایط

‏برای رابطه ای فرای دانشجو و استاد فراهم نبود افسوس و صد افسوس . اما چندی بعد از فارغ التحصیلی‌ از بد روز گار

‏رفتم و تکیه بر جای بزرگان زدم به گزاف اوایل فکر میکردم که درس دادن اخرین وظیفه من ست و کارهای مهمتری

‏در سر کلاس دارم ، همین فکر باعث شد تا به مرخصی‌ اجبار ی بروم که تا اکنون هم ادامه داره ، بهرحال خوشحالم از

‏آشنایی‌ با شما که دانشجو های شما تا این حد ارادتمند شما هستند ولطفا اسم من سراپا تقصیر رو هم در انتهای لیست

‏ارادتمند های خو د مرقوم فرمایید اگه جسارت نباشه سری به من بزنید


سلام فرزند آرش... کیارش عزیز
حرفی ندارم بزنم... تنها می تونم از ته دل تشکر کنم و از خدا بخوام که لیاقتی باشه در وجود من... که ارزش این همه حس خوب و فهم درست رو داشته باشم. سرفراز باشید

دخترک چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:24

استاد هین دعی یه دل یکم سادست:
خدایا عاقبت بخیر کن (همه را)
یعنی قبول میشه؟؟؟؟

لابد شدنی بوده که پروردگار خودش یادمون داده این دعا رو... ولی راستش رو بخوای فکر می کنم یه کم سخته... می دونی سخته بنده عقل و ایمان باشی و نه اسیر جو و مد و فضا و خوشایند بنده ها... سخته دخمرک بابا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد