-
...ماجرای خادم، جعفری و ایرنا با یه کرور شارلاتان حرفه ای
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1385 00:00
دوست ناشناس الف.ت. بقیه مطالبشان را درباره مسائل اخیر ایرنا فرستاده اند. هرچند برخی دوستان توصیه کرده بودند که این مطالب زده نشود اما حسب وعده ای که کرده ایم عین نظر ایشان تقدیم می شود. بنده البته درباره برخی نکاتی که این دوست گرامی نوشته اند مطالبی دارم که فی الحال از ذکر آن صرفنظر می کنم: لطفا تا می توانید دعوا کنید...
-
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی!
جمعه 18 فروردینماه سال 1385 21:40
خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی تو چه ارمفانی آری که به دوستان فرستی چه از این به ارمفانی که تو خویشتن بیایی بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دگری...
-
سلطه جویی غربی، غرور ملی و تدبیر شرقی!
جمعه 18 فروردینماه سال 1385 02:08
تحولات و رخدادهای چندماهه اخیر در تعامل دولت های قدرت مدار غرب با ایران، یک نمونه گویا از نگاه برتری بینانه، تحقیرکننده و بالا به پایین غربی ها، با ملت های شرقی و درحال توسعه است. این یک نگاه سنتی باقیمانده از دوران استعماری است که بارها و بارها در تاریخ معاصر با تدبیر، مقاومت و سخت کوشی شرقی ها به شکست انجامیده اما...
-
ماجرای خادم، جعفری و ایرنا ... با یه کرور شارلاتان های حرفه ای
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 15:01
این مطلب رو دوست ناشناسی فرستاده که خودش رو "الف.ت." معرفی کرده... تا ببینیم حرف حسابش چی هست. سلام ... این روزها آب و هوای ایرنا و دانشکده یا بهتره بگیم شما و خادم ابری هست... این رو همه می دونن حتی اون کسایی که تو چند ماه گذشته، اوقات بیکاری شون رو تو خبرگزاری به شایعه پراکنی و تحلیل های صد تا یه غاز درباره نقش پشت...
-
یه سین جین کوتاه با خدای مهربون
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 13:01
پرسیدم: بارالها، چه عملی از بندگانت تو رابه تعجب وا میدارد؟ پاسخ آمد: اینکه تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می برید ودوران پس از آن را در حسرت بازگشت کودکی می گذرانید... اینکه سلامتی خود را فدای مال اندوزی می کنید و سپس تمام دارائی خود را صرف بازیابی سلامتی می نمائید... اینکه شما به قدری نگران آینده اید که...
-
من دلم می خواهد...
شنبه 12 فروردینماه سال 1385 01:31
من دلم می خواهد در دم صبح بهار شاخه ای از گل یاس بوته ای از گل نرگس بغلی از گل سرخ همه را برگیرم و بسازم سبدی از پر طاووس سپید تا دهم هدیه به آنان که نوازش دادند غنچه عشق و وفاداری را.... (باتشکر از خواهر خوبم ندا که این شعر زیبا رو هدیه کرد)
-
به این می گن یه پسر خوب!
جمعه 11 فروردینماه سال 1385 02:46
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود . تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود . پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد : پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .من نمی خواهم این مزرعه را...
-
امان از این خبرنگارنمای! رسانه ملی!!
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1385 19:43
می گم این خبرنگار رسانه ملی هم خوش نداره که ما به تعطیلات مون برسیم. در این روزهای قشن گ و بهاری آغاز سال، قصد و غرض دیگه ای نداشتیم جز این که به دید و بازدید و تبریک و تهنیت بگذرونیم تا هرچی که ته جیب مون مونده صرف عیدی بروبچه ها و هزینه گشت و گذار بشه. کاری هم با شوخی و جدی دنیا نداشته باشیم تا دکتر احمدی نژاد هم...
-
روی نگار در نظرم جلوه می نمود!
جمعه 4 فروردینماه سال 1385 13:29
حس حافظ... دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم ابروی یار در نظر و خرقه سوخته جامی به یاد گوشه محراب می زدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طره تو به مضراب می زدم روی نگار در نظرم جلوه می نمود وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم چشم ام به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشم و گوش در این باب...
-
نوروز تهنیت باد!
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 23:10
سپیدار، برای تو، نوروزی شادمانه، بهاری پر ترانه و سالی پر از عشق، دوستی، سرفرازی و موفقیت را آرزو دارد! سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت بادت انــــدر شهـــــریـــــاری بــر قـــــرار و بــــر دوام سال خـــرم، فـال نیــــکو، مــال وافــر، حـال خـــوش اصـــل ثــابت، نســل باقــی، تخت عالــی، بخــت رام
-
گزارش شوخی ۱۳۸۴ سپیدار!!
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 21:00
دیروز روز ۲۸ اسفند بود... فقط یه روز مونده به پایان سال ۱۳۸۴. غروب که اومدم خونه، نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم اس.ام.اس زیر رو با تلفن همراهم برا یه تعدادی از دوستان و آشنایان بفرستم. اول اس.ام.اس رو ببینید و بعد هم یه چند نمونه از واکنش ها رو که در نوع خودشون با مزه ان و البته آموزنده. اس.ام.اس این بود: " من دارم...
-
این صداقت ات هم ما رو کشته!!
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 13:17
خدا رو شکر این مشکل بزرگ هم حل شد... واقعا حیف بود سال به پایان می رسید و دولت دکتر احمدی نژاد که ظرف شش ماه همه مشکلات داخلی و منطقه ای و بین المللی رو قلع و قمع کرده ... این یه مشکل رو می ذاشت برا سال بعد یا احتمالا دولت بعدی!! کدوم مشکل رو می گم؟ خب منظورم این مشکل قدیمی جلوعقب کردن ساعت هست که شده بود یک دردسر...
-
تاملاتی درباره عراق (۴)
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 16:20
کلمه چهارم: وقتی فرزندی به پدر درس واقع بینی می دهد! در کلمه های اول ، دوم ، و سوم ، به سه نکته کلیدی درباره تحولات صحنه عراق اشاره شد: نخست اینکه عراق امروز، تصویر کوچک شده ای از مناسبات موجود در جهان کنونی است، یعنی شناخت درست فرایندهای درحال تکوین در این کشور، شناخت واقعی تری از ماهیت تعاملات بین المللی در نخستین...
-
دروغی مصلحت آمیز به... تا راستی فتنه انگیز!
شنبه 27 اسفندماه سال 1384 09:10
سلام، حال و احوال؟ چطوری؟ سرحال هستی! آره بابا منظورم خود تو هستی... خود خودت... به کس دیگه ای فکر نکن... دو نفری داریم گپ می زنیم.... آهان... مثل این که یه مشکلاتی داری... خیلی خب ... سخت نگیر... مگه می شه زندگی بدون مشکل باشه... من خودم الان که دارم با تو حرف می زنم کلی مشکلات دارم برا خودم... ولی خوبی اش اینه که...
-
عشق، گیاهی آسمانی که در دل می روید... زوری که نیست!!
جمعه 26 اسفندماه سال 1384 20:59
عشق را نمی توان به یک وظیفه تبدیل کرد. عشق، تحمیلی نیست. اگر عشق را به یک وظیفه تبدیل کنی، سطحی و مصنوعی می شود. عشق مصنوعی، حتی از پوست آدم هم نمی تواند عبور کند، چه برسد به آنکه تا ژرفای دل آدم نفوذ کند. پدر به فرزندش می گوید: "مرا دوست داشته باش، زیرا من پدر تو هستم" او برای فرزندش دلیل می آورد تا فرزند او را دوست...
-
وقتی یه "ایرونی مشتی" به انگلیسی حرفهای دلش رو بزنه!!؟
جمعه 26 اسفندماه سال 1384 14:58
این نامه رو در دهه ۱۹۶۰ یه کارمند شرکت ملی نفت ایران در گچساران نوشته برا رییس آمریکایی اش آقای هامیلتون. بخونید... با مزه اس! (ادامه مطلب)
-
برای معصوم ترین گناه زندگی!
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1384 19:11
هر صبح نوبهار، وقتی گروه چلچله ها مست و بیقرار شیرین و خوش ترانه دل ساز می کنند یاد تو می کنم یاد تو می کنم آیی به یاد من که در آن صبح نو بهار سر در برم نهادی و شیرین گریستی ... صبح بهار و زمزمه جویبارهاست عطر نسیم و چهچهه نوبهارهاست اما تو نیستی! اما تو نیستی! (باتشکر از عاطفه خانوم)
-
حرف های رییس دانشکده با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1384 14:24
این نامه رو امروز چهارشنبه برای وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشتم. حرف پنهانی نبود... درد دل دانشکده بود... پس بهتره که شما هم بخونید: بسمه تعالی جناب آقای صفار هرندی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی سلام و آرزوی عافیت و بهروزی برای شما این یک نامه دوستانه است خارج از عرف اداری. اینطور بهتر می توانم حرفم را بزنم......
-
اشتباه لپی!
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 11:23
واستادم روبروش، چشاش انگاری به چشام نیگا می کرد ولی بدون هیچ احساسی گفتم بهش : ببین .. هر چی بوده تا حالا تموم شده هر کاری تو کردی و هر کاری که من کردم توی گذشت این سالها حل شده الان چیزی که مهمه اینه که من دوستت دارم .. این دوست داشتن استریلیزه اس , می فهمی .. ینی دیگه آخر دوس داشتنه ... هیچ خری مثه من نمی تونه تو رو...
-
بهاران خجسته باد!
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 18:00
دیروز در خم یک کوچه بهار را دیدم لبریز از شوق تازگی به رهگذران سلام می کرد و با پرنیان باد شانه درختان کوچه را تکان می داد بهار را دیدم مهربان و گرم لرز سرمای زمستان را از هر شاخساره به در می کرد و جرات شکفتن می پراکند دیروز بهار را پشت پنجره دیدم بر کالبد گلدان یخ زده روح گل می دمید و بهار را دیدم باغچه را در آغوش می...
-
داستان اسکار: از آغاز تا کنون
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1384 22:23
با وجود همه دگرگونی هایی که در 77 سال گذشته در صنعت فیلم پیش آمده، جایزه اسکار همچنان پابرجا مانده است . از اواخر دهه 1920 و ورود صدا به سینما تا قرن 21 و استفاده از تصاویری که به کمک کامپیوتر تولید شده، دهه های متمادی شاهد پیدایش و از میان رفتن سبکهای گوناگون بوده اند . هالیوود پیوسته سلطه خود را بر عالم خیال حفظ...
-
بیایید یه کمی به بی پولی بخندیم!!
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 23:18
این شعر رو هم پرویز خان فرستاده... از کجا آورده... نمی دونم! خب البته من هم یه دستی توی اون بردم و حالا با اضافات تقدیم می شود: من بدهکارم جیب هایم خالی ست، کفش هایم کهنه ، چشمم کور پالتویی دارم من، به بلندای کتاب تاریخ و کت من چه آستین گشادی دارد من عجب دنده نرمی دارم من حقوق ام را وقتی می گیرم که طلبکار سر کوچه ما...
-
و این هم حرف های لیلا... تا ببینیم چی پیش می یاد!؟
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 19:05
لیلا خانم دانشجوی دانشکده هم این مطلب رو گذاشته تو وبلاگش : ای کاش این دانشکده منحل می شد... استاد جعفری رییس دانشکده خبر و استاد ما در درس مدیریت خبر تا توانستند در آخرین جلسه درسشان ما دانشجویان را به بی موالاتی نسبت به استادانمان و بخصوص آقای قاضی زاده که دیگر در دانشکده ما تدریس نمی کند متهم کردند.. هرچند که بچه...
-
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او.... که تا ابد بریده باد پای او!
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 01:46
... انسان چه مایه ستمکار است و چه پایه نادان! (کلیک کنید)
-
زلال چون حقیقت... لطیف چون مهربانی... دلنشین چون دانایی!
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1384 12:54
• هر چیزی در این جهان دارای شعور است پس هیچ چیز در این جهان اتفاقی نیست • هرچیزی پاره ای از شعور جهان است، پس تو پاره ای از شعور جهانی • هر آنچه در مسیر زندگی تو قرار می گیرد هم پاره ای از شعور جهان است پس پاره ای از وجود توست • یک لیوان از آب دریا، در ذات، خود دریاست، یک لیوان دیگر هم، یک لیوان دیگر هم . . . پس هر...
-
حرف های مرجان با رییس دانشکده
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1384 23:40
این مطلب رو مرجان حاج رحیمی بعد از حرف های صبح چهارشنبه ام تو کلاس درس، نوشته...: همین روزها بود.اسفند سال گذشته را می گویم.زمانی که در آخرین نفسهای زمستان در اعتراض به خبری کوتاه که به بسته شدن دانشکده خبر اشاره داشت,تحصن کردیم. یادم نمی رود آن روز زمستانی را که حتی تحصن ما به محوطه حفاظت شده ریاست جمهوری در خیابان...
-
بنی آدم اعضای یکدیگرند...
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1384 14:10
چند سال پیش در جریان بازی های پارالمپیک ( المپیک معلولین ) در شهر سیاتل آمریکا 9 نفر از شرکت کنندگان دو 100 متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند. همه این 9 نفر افرادی بودند که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم. آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند. بدیهی است که آنها هرگز قادر به دویدن با سرعت نبودند و حتی نمی...
-
همه برای سلامتی ایمان دعا کنیم!
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1384 22:46
مطلع شدم که فرزند عزیزم ایمان ابراهیم بای سلامی از یک تومور مغزی رنج می برد و به تجویز پزشکان انجام عمل جراحی ضروری است. این خبر من را هم متاسف و غصه دار کرد اما به ایمان نوشتم به لطف خدای مهربان و با آرامش و استقامتی که در او سراغ داریم، از این امتحان نیز سالم و سرفراز بیرون خواهد آمد. همه ما از هم اکنون، دست پزشکانی...
-
چند تا شوخی آب دار با خطوط هوایی!
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1384 08:58
■به اطلاع هموطنان عزیز میرساند از آنجا که اکثر پروازها در کشور با خیر و خوشی به سقوط منتهی میشود، شرکت ابنالوقت و شرکا برای جلوگیری از خسارات احتمالی به شهروندان اقدام به وارد نمودن تعداد محدودی ضدهوایی و موشکهای SAM 7 نموده تا شهروندان محترم آن را در پشتبام خود نصب و به محض نزدیک شدن هواپیما به اطراف محل مسکونی...
-
من به بی سامانی... باد را می مانم...
شنبه 13 اسفندماه سال 1384 00:31
این شعر زلال رو خواهر خوبم "آذر" فرستاده... چقدر با حال و هوای این روزهای من تناسب داره... ازش ممنونم و برای خودش و همسر دوست داشتنی اش حمید و دختر نازنین شون مریم بهترین آرزوها رو دارم: من به بی سامانی باد را می مانم من به سرگردانی ابر را می مانم من به آراستگی خندیدم من ژولیده به آراستگی خندیدم سنگ طفلی ؛اما خواب...