سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

هراس هایی که نوشتن را دشوار می کند...

در این دوران به نسبت درازی که "سپیدار" خامش مانده، دوستانی آشنا و ناشناس، از چرایی این خموشی می پرسند و گمانه هایی دارند. اما این خموشی را تنها یک "سبب" نیست هرچند مهم ترین سبب این خاموشی، همان اسباب و اخلاق نوشتن است که برای سپیدار، مراعاتش، اصالتی است ناگزیر. هراس ها یا پرهیزهایی است که کار نوشتن را دشوار می کند:


هراس اول: چهار سال و یک ماه قبل، در نوشته کوتاهی در همینجا، به یکی از شروط اخلاق نویسندگی اشاره داشتم: نوشتن، از "یافته ها" و نه از "دانسته ها".


گفتن یا نوشتن از دانسته ها، کاری است که آموزگاران در کلاس درس انجام می دهند: چیزی را آموخته اند، به شاگردان خود هم می آموزند: دانشی از ذهن آموزگار، حواله مغز شاگردان می شود. تلاشی است درخور اما تجربه بشری نمی گوید که سخن چون از ذهن برآید، لاجرم بر ذهن نشیند. این است که چه بسا، چندان پایداری و ماندگاری هم ندارند.


نوشتن از یافته ها، اما، داستان دیگری است. اینجاست که سخن چون از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. خوش است و دلنشین است و ماندگار.


سبب دیگر، به نسل و زمانه ای باز می گردد که نه تغذیه اش بلکه ذائقه ذهنش نیز خوراک های سرپایی (Fast food) را می پسندد. همه چیز را کپسولی می خواهد با لذتی فوری. این هم کار نوشتن را دشوار می کند.


و دیگر آنکه، به نظرم، هر نوشته وقتی شایسته است که یافته هایش، از جنس آن درس های تاریخی باشند:  ریشه در گذشته، شاخ و ساقه ای در حال، و برگ و بری در آینده.


سپیدار به خود می گوید: اگر نمی توانی اینگونه بنویسی، خاموش باش. زیان نمی کنی و زحمت هم نمی آوری.


اما، هراس های دیگری هم هستند...!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد