سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

و این هم حرف های لیلا... تا ببینیم چی پیش می یاد!؟

لیلا خانم دانشجوی دانشکده هم این مطلب رو گذاشته تو وبلاگش:

 ای کاش این دانشکده منحل می شد...

استاد جعفری رییس دانشکده خبر و استاد ما در درس مدیریت خبر تا توانستند در آخرین جلسه درس‌شان ما دانشجویان را به بی موالاتی نسبت به استادانمان و بخصوص آقای قاضی زاده که دیگر در دانشکده ما تدریس نمی کند متهم کردند.. هرچند که بچه ها هم خواستند پاسخی بدهند اما نشد که نشد و از آنجا که دنیای اینترنت و فناوری اطلاعات بزرگتر از دل آدمهاست، اینجا می‌نویسم شاید شما هم حرفی برای گفتن داشته باشید:

ای کاش مشکل ما فقط استادان دانشکده بودند.. از در دانشکده که وارد می شوی همه چیز بوی خاله بازی دارد.. همه با هم فامیل هستند و ماترک (میراث) خبرگزاری جمهوری اسلامی… فلان مسئول دانشکده فامیل فلانی است و چه و چه . تازه توی این دنیای وا نفسا معاون مالی و اداری دانشکده که ما آخر نفهمدیم مدرک لیسانس خودشان را از کدام دانشگاه معتبر اروپایی دریافت کرده اند که به جای درس اقتصاد رسانه به ما آداب و معاشرت دیپلماتیک آموختند، آخر کار از ما خواستند برای خبرگزاری متبوعشان یعنی ایرنا تبلیغات بگیریم تا 10 نمره ای گیرمان بیاید…

آن یکی که مسئول فنی ایرنا است به ما تکنولوژی نوین ارتباطی درس داد که آخر کار نفهمیدیم که این چیزهایی که گفت چه ربطی به تکنولوژی نوین ارتباطی دارد و صد البته نداشت چون من جزوه استادان قبلی را که مطالعه کردم زمین تا آسمان با آنچه ما آموختیم فاصله داشت و البته کاربردی تر بود..

استاد دیگری که ما در خدمت ایشان بودیم، کسی بود که دختر و پسر از او ناراضی بودند، این نارضایتی ها نه به خاطر سختگیری بود بلکه تنها به خاطر یاد نگرفتن و حواشی کلاس بود که حال همه را به هم می‌زد... تا آنجا که ما از دانشجویان دانشگاه علامه شنیدیم، این استاد ارتباط تصویری وجهه مناسبی در این دانشگاه هم نداشت و بالاخره پس از چند سال نق و نوق زدن دانشجویان و چرندیاتی که جای لابراتوار عکاسی به ما تحویل داده شد، دانشکده یادش آمد که فاتحه اش را بخواند.

و البته آقای قاضی زاده گرچه ما همه زخم زبانهاف نیش خندها و سختگیریهایی که داشت را قبول کردیم و خیلی از او یاد گرفتیم، اما واقعا گاهی اوقات به خاطر حرفهایی که می زد ما (دخترها) از دستش کفری می شدیم و البته این منجر به این نشد که تقاضای اخراج او را از دانشگاه کنیم..

استاد دیگر ما که گزارش نویسی درس می‌داد، از استادان با تجربه در دانشگاه آزاد بود اما دریغ از یک گزارش که در روزنامه ای نوشته باشد و به ما به عنوان نمونه نشان دهد.

استاد روابط بین الملل ما هم به جای یاد دادن اصول روابط بین المللی جزوه ای از سازمانهای بین المللی تهیه کرد و من الان که در خدمت شما هستم یادم نمی آید که سازمانهای بین المللی یعنی چه..

و البته استاد زبانشناسی که وقتی سر کلاس او می نشستی دود از سرت بلند می شد چون نمی فهمیدی چه می گوید و ۲۴ ساعته دنبال این بود که به ما بفهماند "خوار" با "خار" فرق می کند. البته برای ما خبرنگار جماعت چه فرقی می کنه که حسن کچل باشه یا کچل حسن..

استاد دیگر هرچه می گفتی فقط معتقد بود که مرغ یک پا دارد و فقط خودش می داند که پای چپ دارد یا راست. این هم از عجایب روزگار بود که پس از چند سال رو به افول گذاشت...

راستی استاد جعفری! چه خبر از دکتر روغنی‌ها، خانم رفعتی، آقای اشتریان، استاد توکلی، استاد بشیریه و دهها استاد دیگری که به دلایل نا معلومی دیگر در دانشکده تدریس نمی کنند و یا به قولی کنار گذاشته شده اند. استاد اشتریان هر جلسه از ما درس می پرسید و مجبورمان می کرد که اصطلاحات سیاسی را تحلیل کنیم و ما این کار را با دل و جان انجام می دادیم چون استاد واقعا استاد بود...

یک ماه از آغاز ترم جدید می گذرد واحد "جدول برنامه خبری" که روزگاری استاد روغنی ها درس می‌داد، امروز با سمت جدیدی که آقای جوانفکر در دستگاه حکومتی کسب کرده اند، تشکیل نشده است.

خانم رفعتی که تنها مدافع حقوق دانشجویان دانشکده بودند، به ایرنا تبعید شده اند و جای ایشان را خود بهتر می‌دانید کسب کرده اند...

شاید به بهانه علمی ـ کاربردی بودن دانشکده، امروز هر کس که از خیابان رد می شود روزی استاد ما خواهد بود و این دانشکدده ای کاش در پیچ و خم شورای عالی اداری منحل می شد تا عبرتی باشد برای سایرین که محیط دانشکده را با خبرگزاری جمهوری اسلامی اشتباه نگیرد....

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مرجان چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 20:01 http://2bareh.com

سلام استاد خوشم میاد همه دارن می نویسن یواش یواش!

سلام مرجان... چرا که نه؟ تمرین هست دیگه... مگه نه؟

البته نوشتن همت می خواد و از این بابت خوشحالم... بهترش هم اینه که هرچی می نویسیم دقیق و درست و بدور از هیجانات غیرمعمول باشه... ما در خدمتیم.

سید امید عرب یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 17:52 http://www.omidarab.blogfa.com

سلام
به نظرم وقتی آزادی بیان داده میشه،نحوه استفاده بهینه و مثبت هم باید در کنارش آموزش داده بشه! بالاخره انتقاد دیپلماتیک و گره گشا کردن هم خودش هنر است که متاسفانه دوستان بنده این اصل را به دست فراموشی سپردند و بنده مجبور شدم بعد از سکوت طولانی در این مورد اظهار نظر کنم.وقت شد،مطالعه کنید!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 18:18

والا استادای ما که تو رشته مترجمی خیلی خوبند.
ما از همشون راضی ایم. البته یک خانمی همون ترمهای اول بد بود که عوضش کردند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد