سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

به این می گن یه پسر خوب!


پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود . تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود . پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد : پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .دوستدار تو ... پدر

 فردای اون روز پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد : پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام . 4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟ پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار ، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم .

نظرات 2 + ارسال نظر
جواد شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 00:24 http://chekide.blogfa.com

سلام.
سال نو مبارک.
بابا به خدا این دولت تو هر شهر ۹۰ مصوبه به تصویب میرسونه.من خودم تو استان گلستان همراهشون بودم.بعد از ۴ ساعت چند تا برگه برامون آوردن گفتن اینا مصوبات دولته.تو استان گلستان ۶۸ مصوبه داشتن حالا چه جوری من نمی دونم.اینه دولت مردمی اینه .همه چیش اینجوریه.اما با این حرف ها که می زنید انگار شما راستی راستی نمی خواهید که رییس دانشکده بمونید.
به ما هم نظری داشته باشید و این لینک ما رو هم تو وب لاگتون اضافه بفرمایید.
التماس دعا

سلام آقا جواد
بهار و سال نو خوبی داشته باشی
درباره دانشکده همونطور که قبلا هم گفته ام، قصد شانه خالی کردن ندارم... بطور جدی قصد دارم بمانم و کار کنم... اما با شرایط خودش... مگر قرار است این دانشکده تا آخر همه چیزش ظاهری باشد؟ بالاخره دوره آن رسیده که دانشکده، دانشجویان، اساتید و کارکنان آن از حقوق و جایگاه یک دانشکده برخوردار شوند.
در باره طنزهای سپیدار هم که خودتان بهتر می دانید اینطور نیست... سعی می کنم نه ذره بین باشم و نه دستگاه آنگرادیسمان. کار خوبی بشود می گویم و اگر نقدی هم باشد در همین قالب بیان می کنم... فکر نمی کنم کسی هم نسبت به این کار حس بدی داشته باشد یا نیت من را در نیابد. به هرحال خیر است ان شاالله. راستی وبلاگ جدید رو هم دیدم و لینک را هم اضافه کردم. سرفراز باشی جواد

بزرگ شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:58 http://bozorgbin.persianblog.com

خدایی پسر خیلی خوبی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد