هر صبح نوبهار،
وقتی گروه چلچله ها مست و بیقرار
شیرین و خوش ترانه دل ساز می کنند
یاد تو می کنم
یاد تو می کنم
آیی به یاد من که در آن صبح نو بهار
سر در برم نهادی و شیرین گریستی
...
صبح بهار و زمزمه جویبارهاست
عطر نسیم و چهچهه نوبهارهاست
اما تو نیستی!
اما تو نیستی!
(باتشکر از عاطفه خانوم)
سلام حال شما سال نو صفحه آرایی جدید
تبریک میگم موفق باشید
سلام دکتر.. قالب نو مبارک..
نامه به صفار رو خوندم.. دل پر دردی داری دکتر جون.. ولی گمان نمی کنم افاقه کنه...
دل نومید چه حالی دارد؛
یا در آن بستر بیماری گسترده به سرداب خزان
یاد گرمای تن سبز بهاران کردن
چه ملالی دارد؛
زرد، خشکیده، چروک
دستشان همچون لئیمان خالی،
رگ و پی هاشان پوک،
بهارتان پر گلوهمیشه روحتان پر نشاط