سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

حرف های مرجان با رییس دانشکده

این مطلب رو مرجان حاج رحیمی بعد از حرف های صبح چهارشنبه ام تو کلاس درس، نوشته...:

همین روزها بود.اسفند سال گذشته را می گویم.زمانی که در آخرین نفسهای زمستان در اعتراض به خبری کوتاه که به بسته شدن دانشکده خبر اشاره داشت,تحصن کردیم.
یادم نمی رود آن روز زمستانی را که حتی تحصن ما به محوطه حفاظت شده ریاست جمهوری در خیابان پاستور هم کشید.
یادش به خیر! من بودم و لطیف نکویی و پناه فرهاد بهمن که تا ساعت 6 بعدازظهر گرسنه و تشنه در اتاقهای تو در توی رسیدگی به شکایات نهاد ریاست جمهوری دنبال جریان بسته شدن دانشکده خبر بودیم.دانشکده ای که به اعتقادمان مرکز پرورش 80 درصد از نیروهای فعال رسانه هاست.سرانجام هم سید محمد خاتمی شخصا درباره دانشکده دستور ابقا داد.

یکسال از آن ماجرا و جریان سازی که به وسیله بچه های دانشکده در روزنامه و سایت ها شد,می گذرد.حالا آب ها از آسیاب افتاده و کمتر کسی است که آن روزهای دلهره آور و اضطراب زا را به یاد آورد.حتی کسانی مثل دکتر جعفری که ریاست دانشکده را به عهده دارد و امروز ما را به فضولی و بی تعهدی نسبت به استادان محکوم می کند.

دانشکده خبر روزی حرف اول را در میان دانشکده های ارتباطات دانشگاههای سراسری و آزاد می زد.امروز هم بسیاری از صاحب نامان مطبوعات هستند که از این دانشکده فارغ التحصیل شده اند.
اما بهتر است بگویم:خداحافظ روزهای طلایی!
از زمانی که آزمون دانشکده خبر از آزمون سراسری جدا شد و به علمی-کاربردی پیوست و بویژه از زمانی که از دانشجویان شهریه گرفتند (سال 81-ورودی ما) روز به روز کیفیت آموزشی نیز تحلیل رفت.

ما چه خبرنگارانی هستیم که حتی نمی توانیم حق خودمان را بگیریم؟ زمانی که دانشکده پولی شد صدایمان در گلو خفه شد.حتی در زمان دولت جدید که شعار ارزانی,عدالت و براری داشت و ریاست جدید خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) که خود استاد دانشکده است و درد دانشجویان را می فهمد (همسر,خواهر و خواهرزاده اش در این دانشکده هرچند به صورت رایگان درس می خوانند) وضعیت نه تنها بهتر بلکه بدتر شد. شهریه ها نجومی افزایش یافت و برخلاف دستور العمل دانشگاه جامع علمی-کاربردی و حتی آزاد علاوه بر افزایش شهریه متغیر شهریه ثابت نیز افزایش یافت! این بار نیز سکوت کردیم.شاید این سکوت به خاطر حرمتی بود که برای دانشکده و استادانمان قائل بودیم.

اما حالا برچسب بی توجهی,تنبلی و بی تعهدی به ما زده می شود.
استاد عزیز با تمام احترام و ارادتی که نسبت به شما دارم,اینها را تنها برای این می نویسم که دیگر نگویید شما هیچ یک شهامت و شجاعت یک دانشجو را ندارد.

از استادان دانشکده گفتید. از “علی اکبر قاضی زاده” که به گفته خودتان به خواست دانشجویان قرارداد او را فسخ کردید و امروز قول دادید که او را برمی گردانید و از استاد دکتر “جابر عناصری” که به دلیل عدم هماهنگی دانشجویان با آموزش مدتی است که از دانشکده دلخور شده.متاسفانه از استادان صاحب نام دانشکده فقط همین دو نفر باقی مانده بودند که آنها نیز…
قصد جسارت ندارم ولی طبق ضوابط داشنگاه جامع علمی-کاربردی 70 درصد استادانی که در این دانشکده از آنها بهره می گیرید,مورد تایید علمی نیستند.حتی دانشکده خبر هیات علمی نیز ندارد.
شما از هرکسی برای تدریس دعوت می کنید.از معاون امور مالی تا امام جماعت نمازهای ظهر و عصر دانشکده.از کارمند وزارت ارشاد تا کارمند خبرگزاری.از کسانی که جزوه را روخوانی می کنند و ما هم مثل میرزابنویس ها فقط می نویسیم و اگر احیانا سوالی پرسیده شود,پاسخی در پی ندارد.

لابد می گویید اگر بد بودند شکایت می کردید.این کار را هم کردیم ولی بی فایده بود.نظیرش هم گزارش نویسی که دو ترم پیش ارائه شد.استاد این درس خودش گفت که تاکنون حتی یک گزارش مکتوب هم ننوشته و هرچه داشته تصویری بوده و بس و شما نه تنها او را عوض نکردید بلکه امروز گفتید از بهترین استادان بوده است.

آقای دکتر! شما فرمودید که ما دانشجویان کلاسهای درس را جدی نمی گیریم.شما بگویید چطور می توان 6 دانگ حواس را جمع کلاسی کرد که تجربه های استاد آن از تجربه شاگردان کمتر است؟

این حرفها مدتها بود در دلم محبوس شده بودند.خودتان خواستید و به حکم دموکراسی که در شما سراغ دارم آنها را نوشتم وگرنه تا پایان عمر ناگفته و سربسته می ماندند.هر لحظه هم بخواهید برای دفاع از آنچه نوشتم حاضرم!

با تشکر

یک هدیه علمی: اطلاعات و گردش اطلاعات

اشاره: این مقاله را سه سال قبل نگارش کردم؛ زمانی که همراه برخی دوستان، سرگرم طرح ریزی ایجاد شبکه اطلاع رسانی نفت و انرژی (شانا) در وزارت نفت بودیم، هدف این مقاله ارائه یک نگاه به روزتر درباره ماهیت و کارآیی شبکه ها و توجه دادن ذهن دست اندرکاران این وزارتخانه به یک جهت صحیح بود به این امید که اراده لازم برای تاسیس یک شبکه چندین سویه و مدرن گردش اطلاعات و نه صرفا ارسال اطلاعات، فراهم آید... البته همانطور که پیش بینی می شد، این هر دو هدف به شکست انجامید و نهایتا شانا نیز به یک شبکه اطلاع رسانی یک سویه، تبدیل گردید.

به هرحال ایده ها و گمانه های مطرح شده در این مقاله، همانی است که بوده است. هدف ام این است که با طرح نقدها و دیدگاهها تکمیل و به روز گردد.

 

 ۱. مقدمه:

مشخصه قرن بیستم، تاکید بر اطلاعات بود؛ اهمیت جمع آوری اطلاعات و نقش تعیین کننده آن در تصمیم سازی، موجب شد تا این مقوله به نیروی محرکه اصلی پیشرفت سریع جوامع بشری و متعاقب آن تشدید رقابت بین کشورهای توسعه یافته تبدیل گردد. هنگامی که قرن اطلاعات به پایان خود نزدیک می شد، حاصل فرایند یادشده  برای کشورهای درحال توسعه، ژرف تر شدن شکاف با جهان توسعه یافته بود بویژه برای آن دسته از  کشورهایی که به دلایل ساختاری، فاقد توان لازم برای هضم فرهنگ "اطلاعات محوری" بودند و تا انتها با نیم نگاهی مشکوک به آن می نگریستند.

تحولات شگرف فن آوری اطلاعات در دهه پایانی قرن بیستم، نشانگر مشخصه تازه ای برای دوران جدید بود و اکنون در آغازه قرن بیست و یک، تاکید محوری نه بر"جمع آوری اطلاعات" بلکه بر"گردش صحیح و سریع اطلاعات" است. مطالعه وضعیت سازمان های اطلاعاتی- عمدتا مخفی- در فاصله سال های قبل از دومین جنگ جهانی تا اواخر دهه هفتاد قرن گذشته، نشان می دهد که توجه و تکیه اساسی بر سازوکارهای جمع آوری اطلاعات، از یک سو تا چه حد در تحقق این آرمان نارس خود، موفقیت آمیز بود و از سویی نفس انباشت اطلاعات و عدم امکان پردازش به موقع و به ثمر نشستن آن به عنوان درون دادی مناسب و به موقع برای سازوکارهای تصمیم ساز، خود به عاملی بر ضد خود تبدیل گردید.

 

۲. سه تحول ماهوی

در اینجا توجه به سه تحول در دیدگاه "مدیریت اطلاعات" در نیمه دوم قرن گذشته نیز ضروری و دارای اهمیت است: نخست آن که تاکید سنتی بر انحصار"اطلاعات از منابع خاص برای سران تصمیم ساز" به توجه جدی به نظریه مدیریتی "اطلاعات از همه منابع برای بدنه فن آوران و اندیشه ورزان" تغییر یافت و به عبارتی تصمیم سازی هرچه بیشتر ماهیتی فرایندی و پردامنه یافت و شکل آن از یک دایره بسته به یک شبکه یا بزرگراه قابل دسترس تغییر کرد. دوم آن که توجه اساسی سنتی در ترجیح منابع برون سازمانی (یا فرامرزی) بر منابع درون سازمانی (یا ملی) دچار تحول شد به نحوی که منابع درون سازمانی نقش مرجح را از آن خود کرد. تحول سوم به تعریفی تازه از اطلاعات باز می گردد. در این نگاه تازه، نقش اطلاعات سری و غیرآشکار کمتر می شود و اولویت نخست به اطلاعات باز واگذار می شود. همه این تحولات در کنار تحولات بزرگ در فن آوری اطلاعات و بویژه گسترش شبکه های اطلاع رسانی بود که دوران "اطلاعات محوری" را به مرحله جدید و پیچیده ای پیوند داد که مشخصه آن تاکید بر "گردش درست، سریع و کارآمد" اطلاعات است.

با عنایت به اهمیت فهم دقیق تری از این شرایط است که شرح و بسط این موضوع ضروری می شود: شعار مرحله قبلی عصر اطلاعات عبارت بود از "جمع آوری بیشتر، تصمیم گیری برتر" حال آن که به نظر می رسد شعار دوران کنونی را بایست "گردش مناسب تر، تصمیم سازی کارآتر" گذاشت. همانطور که اشاره شد، در گذشته، همه چیز در خدمت تامین هرچه بیشتر اطلاعاتی سران و نخبگان سیاست گذار قرار داشت اما در دوران جدید توجه اساسی به بدنه ها ولایه های درونی تر معطوف گشته است تا فرایندهای تصمیم سازی از قاعده ای وسیع تر و پشتوانه ای مستحکم تر برخوردار گردد. با جزیی تر شدن هرچه بیشتر جوانب مختلف تخصصی و حرفه ای، توجه به "خرده اطلاعات" هم بیشتر شد.همچنین اگر در گذشته برگزاری همایش ها، سمینارها، میزگردها و کنفرانس های تخصصی تنها ظرف- البته مکانیکی و یک بعدی- برای مواجهه و برخورد اندیشه ها در موضوعات تخصصی بود، اکنون تلاش سازمان ها بر این است که با استفاده حداکثر از دستاوردهای خیره کننده فن آوری اطلاعات و ارتباطات، همایشی دائمی، چندبعدی، بدون محدودیت و همگانی در هرموضوع تخصصی  فراهم آورند به نحوی که تعامل، مواجهه و برخوردی شبانه روزی بین مغزهای اندیشه ورز، فن آوران، نظریه پردازان و متخصصان هر زمینه ایجاد گردد. بنابراین نگرشی تازه شکل می گیرد که در آن نفس گردش سریع، مناسب و روزآمد اطلاعات به عنوان فرایندی زاینده و خلاق مدنظر و مورد تاکید است. در گذشته تاکید بر تملک خصوصی اطلاعات برای دوره ای هرچه طولانی تر بود و در دوران تازه تاکید بر تولید اطلاعات کارآمدتر، استفاده به موقع در فرایند تولید و توسعه، و سپس سپردن آن به آرشیو عمومی جامعه بشری است. بنابراین در دوران تازه حجم اطلاعات به اصطلاح محرمانه یا پنهان و نیز عمر متوسط "اطلاعات خصوصی" کوتاه تر می شود. مفهوم کلی بحث این است که در دوران تازه سهم دسترسی عمومی جوامع بشری به اطلاعات بیشتر می شود امااین سوال حیاتی پابرجاست که آیا به همین میزان سهم جوامع عقب مانده از فرایند پیشرفت نیز افزایش می یابد؟

پاسخ مطلق به این سوال منفی است چراکه عامل اصلی خلاقیت، نوآوری و نوتولیدی، نفس موجودی اطلاعات نیست بلکه تناسب، معادله و توازنی است که با توجه به متغیرهایی هم چون چه اطلاعاتی، در چه زمانی، برای چه کس یا کسانی، به چه روشی و با چه هدفی، تحصیل می گردد. در اینجا توجه به یک مثال و مقایسه ساده برای فهم بهتر موضوع بسیار کارساز است. بدن انسان به عنوان یک ارگانیزم زنده و پیچیده نیازمند خون است اما بیش از آنکه کمیت و ذخیره فراوان تر خون بدن در پویایی، نشاط و مولد بودن آن نقش داشته باشد، گردش صحیح آن است که سلامت و کارآمدی آن را تامین و تضمین می کند. چه بسا تراکم و رکود خون در اجزاء بدنی که سیستم گردش خون آن دچار نارسایی و اختلال است به کندی یا حتی مرگ آن منجر شود حال آن که بدنی که از کمیتی نازل تر از خون و کیفیتی بالاتر از گردش آن برخوردار است، سرزنده تر، مولد تر و پایدار تر است. شرط اساسی در این میان رسیدن دائمی، مستمر، مناسب و سریع خون به سلول هایی است که هریک به تغذیه خاصی نیازمند ند و به همین جهت شبکه لایتناهی ای از کانال ها (رگ ها و مویرگ ها) برای این رفت و برگشت در بدن انسان تعبیه شده است. از طرف دیگر نفس گردش خون در بدن ضمن آن که به سرزندگی این ارگانیزم می انجامد، به تازه تر شدن و فراوانی کمی و کیفی آن نیز کمک می کند. همچنین توانایی های متنوع و خارق العاده مغز انسان، صرفا ناشی از برخورداری آن از میلیاردها سلول و واحد زنده حاوی اطلاعات نیست بلکه مهم تر از آن خصوصیت شبکه ای این سلول ها یعنی وجود امکان برقراری تماس بین هر سلول با تعداد بی  شماری از دیگر سلول هاست که به تلاقی، تضمن و تکمیل اطلاعات و نهایتا سربرآوردن راه حل ها و ابتکارات بی بدیل منجر می شود.  در بده بستان منظم سلول هاست که سرزندگی و خلاقیت جریان می یابد همچنانکه انباشت اطلاعات در بخش هایی از مغز که به دلیل بیماری ها، اختلالات و صدمات سلسله اعصاب، از دیگر بخش ها جدا مانده اند، منجر به بروز تنش های شدید عصبی و حتی بروز دوگانگی کامل و واقعی شخصیت افراد مبتلا منجر می شود (نمونه این وضعیت در بیماران حاد صرعی که پزشکان مجبور به قطع جسم پینه ای یا فیبر ارتباطی نیمکره های چپ و راست مغز آنان می شوند، مشاهده می شود). دو نکته ظریف دیگر نیز در این مقایسه ها، درس آموز است: نخست آن که راکدماندن اطلاعات در زوایای ذهن اندیشه ورزان و فن آورانی که در بازی "تصمیم سازی" مشارکتی ندارند، خود به عاملی مخرب تبدیل می گردد(بررسی علمی این معضل بویژه در سازمان ها و نهادهای کشوری چون ایران که امر تصمیم سازی به یک حق خصوصی و انحصاری مدیران عالی بدون امکان مشارکت توسط کارشناسانی که دستی در جرگه مدیریتی ندارند، تبدیل شده است، احتمالا بسیار درس آموز است). مفهوم عمیق تر این نکته آن است که هر ذخیره دانشی یا باید برای بهینه سازی به بازی گرفته شود، یا به شکلی آرام، پنهانی و خودکار در مسیر تخریب قرار خواهد گرفت. نکته دوم این که بر همان سیاق که  نفس قرض گیری وانتقال خون از بدنی سالم و سرزنده، موجب سرزندگی بدن دیگر نمی شود بلکه  می تواند موجد خطراتی برای آن نیز باشد، انتقال خام، بدون زمینه و قالبی اطلاعات از بیرون سازمان به دورن آن نیز، ضرورتا به تقویت بنیه آن کمکی نخواهد کرد.

 

۳. متغیر حیاتی

اشاره شد که راکد ماندن خون یا انباشت اطلاعات در هریک از بخش های بدن و مغز می تواند به از کارافتادگی، فساد و پوسیدگی آن بخش و نهایتا کل دستگاه منجر شود. بر همین قیاس عامل اصلی رکود و کسالت سازمانی را بایست در درجه اول در عدم وجود یک نظام و ظرفیت کارآمد برای به گردش در آوردن اطلاعات راکد، جزیی،  پراکنده و به ظاهر کم اهمیت  در زوایای آن و به بازی کشاندن تمامی مغزهای هرچند متوسطی دانست که هرگاه به درستی و تناسب در شبکه ای از چالش ها وارد شوند، می توانند، نتایجی عظیم به بار آورند. حتی تلاش موفق برای واردات اطلاعات، پیش از آن که چنین چالشی نهادینه شده باشد، خود یک شکست مطلق است: هر اطلاعات وارداتی نیز بایستی با عنایت به ظرفیت بدنه سازمانی و مهم تر از آن متناسب با نیازهای آن صورت پذیرد. در چنین شرایطی است که ورود و صدور اطلاعات در چنین سازمانی به یک توازن طبیعی و منطقی دست می یابد.

 

۴. برخی کارکردهای یک شبکه اطلاع رسانی

      پیشرفت فن آوری اطلاعات در زمینه شبکه های رایانه ای و امکانات چندرسانه ای (Multi media)، که مشخصه اصلی "دهکده جهانی" است، این امکان را فراهم آورده است که تقریبا به تمامی نیازهای ارتباطی کاربران به نحوی ساده و مناسب پاسخ داده شود. بالاترین بهره از این رهگذر، نصیب سازمان های تخصصی می شود که با نگاه هوشمندانه مدیریتی و میزان قابل تحملی سرمایه گذاری به اهداف متنوعی دست می یابند، از جمله الف: سطح اطلاعات کارشناسان خود در پهنه سازمانی را به سرعت افزایش داده روزآمد می کنند،       ب: با ایجاد فرهنگ و فرایند گردش سریع و روان اطلاعات درون سازمانی، در هر موضوع به بهترین تصمیم سازی نائل می گردند، پ: با برپایی میزگردهای شبانه روزی الکترونیکی، فرایندی بدون توقف از تضارب اندیشه ها در هر موضوع تخصصی را موجب شده، از راکد ماندن کمترین ذخیره های دانشی در زوایای پیدا و پنهان سازمان جلوگیری می کنند و سطح و تنوع نوآوری در طراحی وتولید را وسعت می بخشند، ت: نیازهای اطلاعاتی مخاطبین برون سازمانی را به بهترین وجه برآورده می سازند، ث:  قابلیت های خود را به نحوی شایسته معرفی می کنند و ج: به صرفه جویانه ترین روش بازخورد کامل تری از دیدگاه مخاطبین به دست      می آورند.

به این ترتیب است که ایجاد شبکه های اطلاع رسانی و مهم تر از آن گسترش فرهنگ استفاده از این شبکه ها، امروزه به یکی از اصلی ترین ارکان ساختاری سازمان های نوین تبدیل  شده است تا حتی در وسیع ترین و پیچیده ترین شرکت ها نیز، کار مدیریت با صرف حداقل انرژی و کسب حداکثر بهره وری همراه گردد. همانطور که اشاره شد، اشاعه و تعمیق فرهنگ استفاده بهینه از شبکه های اطلاع رسانی، از اهمیتی هم سنگ با اصل ایجاد و گسترش آن برخوردار است. توجه شایسته به این مهم به ویژه در جامعه ایرانی که از فرهنگ     جاافتاده ای برای استفاده از رایانه نیز برخوردار نیست، ضرورت بیشتری می یابد.

با توجه به نکات فوق، مهم ترین خدمات یک شبکه رایانه ای گردش اطلاعات را می توان به شکل زیر دسته بندی کرد:

الف: انتشار اخبار و اطلاعات عمومی و تخصصی برای گروه های مختلف مخاطبان

ب:  فراهم سازی امکان دسترسی به بانک های اطلاعاتی تخصصی و امکان به روز کردن اطلاعات بانک ها

پ: ایجاد صفحات خصوصی برای مشترکان و کاربران بر روی شبکه

ت: ایجاد حوضچه های متنوع تخصصی به نحوی که هر مشترک بتواند ضمن بهره وری از اطلاعات، دیدگاهها، نقطه نظرات، ابتکارات و پیشنهادات تخصصی ای که با مشارکت دیگر کاربران متخصص فراهم آورده شده، خود نیز اطلاعات مورد نظر خود را بر آن بیفزاید یا دیدگاه، نقد، نقطه نظر و پیشنهاد ابتکاری خود را بر آن بیفزاید.

ث: ایجاد میزگردهای الکترونیکی On Line بر روی موضوعات تخصصی یا عمومی. به این ترتیب می توان در کوتاه ترین زمان، بیشترین شمار از کارشناسان را به مواجهه فکری برای یافتن راه حل یک مشکل، تصمیم گیری همه جانبه و کارشناسی درباره یک موضوع، به بحث و مشورت گذاشتن یک موضوع برای دریافت بیشترین بازخوردها و کسب برآورد دقیق تر از پی آمدها و آثار یک طرح، تصمیم یا برنامه فراخواند.

ج: انتشار دسته بندی شده اطلاعات تخصصی با توجه به سلایق و گرایشات مخاطبان خاص از طریق صفحات تخصصی یا ارسال به آدرس پستی هر مخاطب با صرف کمترین میزان وقت و امکانات.

چ: فراهم کردن امکان تماس و ارتباط مستمر نوشتاری، گفتاری و تصویری مخاطبان به منظور جریان یافتن تبادل نظر، مشورت و نظرخواهی بین آنان.

ح: فراهم کردن امکان ارسال و دریافت سریع، امن و آسان انواع اطلاعات و داده های نوشتاری، تصویری و گفتاری بین هر مشترک با کاربر یا کاربران دیگر.

......

تمام

یک هدیه علمی... یک هدیه علمی... یه هدیه علمی

مطلب زیر ترجمه فارسی سخنرانی اینجانب است در "کنفرانس آزادی انسان، امپراطوری رسانه ها" که روز پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ماه به همت موسسه اطلاعات و تحقیقات اسلامی در تهران برگزار شد. برای مطالعه متن انگلیسی اینجا را کلیک کنید...

 

 

اول دفتر به نام ایزد دانا       صانع و پروردگار و حی و توانا

 

رسانه ها، سزاوار انتقاد اما دوست نهایی دمکراسی

 

 آقای رییس، خانم ها، آقایان!

 

این مقاله سعی دارد به طرح دو ایده اساسی بپردازد: "نسبت رسانه با آزادی انسان و برقراری دموکراسی". دوم: "نسبت میان انتقادها و گله های مستمر جامعه مسلمانان از وضعیت رسانه ها با میزان تلاش رسانه ای آنان از یک سوی و ابتکارات رسانه ای آنان از دیگر سو"

 

طبیعی است که درصدد آن نیستم که در این مجال کوتاه به تجزیه و تحلیل مشروح این دو موضوع بپردازم. هریک از این دو عنوان، خود نیازمند مجال بسیار وسیع تری برای بحث و بررسی می باشند. هدف من تنها طرح این دو موضوع برای پی جویی آن توسط ذهن های جستجوگر و خلاق است.

 

حضار گرامی!

 

اکنون بحث را با طرح نخستین ایده آغاز می کنم و نقطه نظر خود را در قالب دو نکته درهم بافته ارائه خواهم کرد:

نکته اول:  رسانه های جمعی به طور عام و رسانه های جمعی کشورهای غربی و توسعه یافته به طور خاص، پیوسته مورد نقادی، شکایت و بدگویی اصحاب فکر و نظر در کشورهای درحال توسعه و بویژه کشورهای مسلمان قرار داشته اند. این نقادی ها هرگز بی پایه نبوده هرچند به هیچ وجه از گزندهای بدبینانه نیز در امان نمانده اند. در پنجاه سال گذشته بویژه، رسانه های غربی،‌ به بزرگترین ابزار تخریب باورها، شخصیت،‌ هویت و نهایتا حق حاکمیت ملی کشورهای درحال توسعه و بویژه کشورهای مسلمان تبدیل شده اند. در این زمینه صدها مقاله، پژوهش و کتاب با موضوعات مختلف منتشر شده است.

جالب اینجاست که این نقادی، هرگز در محدوده کشورهای درحال توسعه و کشورهای مسلمان خلاصه نشده است بلکه در خود کشورهای غربی و توسعه یافته نیز،‌ روشنفکران زیادی به نقادی رویه یکجانبه گرا و نگاه تبعیض آمیز رسانه های غربی در قبال کشورهای درحال توسعه پرداخته و می پردازند. طبیعی است که در اینجا نیازی به ذکر نمونه های فراوانی از مصادیق این مباحث وجود ندارد.

نکته ای را که تلاش برای ببان آن دارم این است: رسانه های جمعی و بویژه رسانه های غربی در دهه های گذشته تا کنون، پیوسته در معرض انتقاد مستدلی قرار داشته اند.

 

نکته دوم:‌ در کنار واقعیت فوق، کمتر به این واقعیت توجه شده است که حتی در همین دوران پرانتقاد، رسانه های جمعی چه نقش اساسی ای در پیش راندن جنبش های آزادی خواهانه داشته اند. هیچگاه بررسی ای صورت نگرفته که برای مثال نقش رسانه های ملی و بین المللی و حتی غربی، در پیشرفت جنبش اسلامی مردم ایران چه بوده است. به نظر من این نیز نوعی عمل غیرمنصفانه نسبت به رسانه هاست. اجازه دهید تنها به یک منفی ترین نمونه در این زمینه اشاره کنم: همه ما بارها و بارها شنیده و گفته ایم که جرقه جنبش اسلامی مردم ایران با یک مقاله روزنامه کیهان در تخریب چهره حضرت آیت الله خمینی زده شد... دقت کنید که همیشه خود روزنامه کیهان به عنوان یک رسانه نیز،  در کنار نویسندگان و طراحان آن مقاله، مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته است. اما آیا تا کنون به این سوال پرداخته ایم که فرض کنیم رسانه ای به نام روزنامه کیهان نبود... تا کسانی با نیت سوء از آن برای حمله به امام خمینی استفاده کنند... در آن صورت آیا جرقه نهضت برافروخته می شد یا خیر؟  فراموش نکنید که این منفی ترین نمونه کار رسانه ای در رابطه با جنبش آزادیخواهانه مردم ایران بود... بنابراین نفس وجود یک رسانه، حتی چنانچه در دست گردانندگانی با منویات نادرست هم باشد، یک نعمت است. متاسفانه تا کنون نشنیده ام که پژوهشگری به نقش همین روزنامه کیهان در مراحل بعدی نهضت به ویژه سه ماه آخر آن و نیز نقش سایر رسانه های داخلی و خارجی و از جمله غربی در این زمینه پرداخته باشد. بنابر این اگر برخی گردانندگان و سیاست سازان رسانه ای جهان رویه ای غیرمنصفانه و ناعادلانه در قبال جهان سوم در پیش داشته اند، منتقدان ما نیز رویه ناعادلانه ای در ارزیابی موجودیت و نقش خود این رسانه ها در کمک به برقراری آزادی و دموکراسی داشته اند.

 

اکنون با یک جمع بندی، قسمت اول بحث خود را به پایان می برم:

رسانه های ملی و بین المللی،‌ هرچند به حق مورد انتقادها و سرزنش هایی به جهت تبدیل شدنشان به ابزاری برای سلطه قرار داشته اند... اما نهایتا این رسانه ها هستند که صرفا به دلیل وجود داشتن شان،‌ به کمک دموکراسی و آزادیخواهی آمده اند و این مسئله قابل انکار نیست.

 

آقای رییس،‌ حضار گرامی!

 

حال اجازه دهید به طرح ایده دوم بپردازم. در این قسمت نیز منظور خود را در قالب دو نکته کوتاه بیان می کنم:

نخست: تحولات شگرف پانزده سال گذشته در عرصه فن آوری اطلاعات، ماهیت صحنه رسانه ای را به طور اساسی دگرگون کرده است:‌ این دگرگونی به ورود یک فاکتور اساسی در حوزه ارتباطات بین شهروندی مربوط می شود: امکان تماس مستقیم، دوجانبه، چندجانبه و بدون محدودیت زمانی، جغرافیایی و در آینده نزدیک حتی بدون محدودیت زبانی، شهروندان در هر نقطه دنیا با یکدیگر. می توان با امیدواری فراوان گفت که این دگرگونی نهایتا حاکمیت ملت ها بر سرنوشت خود را تحقق خواهد بخشید.

دوم: سهم کشورها و جوامع مسلمان در انتقاد از وضعیت موجود رسانه ای هیچ تناسبی با میزان ابتکارات و تلاش های رسانه ای آنها ندارد. این یک ضعف اساسی ماست که می باید صادقانه و شجاعانه به آن اذعان کنیم. جوامع مسلمان پیوسته منتظر مانده اند تا ابتکار تازه ای در عرصه رسانه بوجود آید و مبتکران هم به استفاده از آن در جهت منویات خود و طبعا در مواردی در مسیر خلاف منافع جوامع مسلمان اقدام نمایند و سپس به انتقاد و گله آغاز کنند.

اجازه دهید این سوال را مطرح کنیم: طی ده سال گذشته، از میان انبوه ابتکارات رسانه ای و چندرسانه ای در  حوزه فن آوری اطلاعات و ارتباطات،‌ کدام مورد تولید ذهن و فکر جوامع مسلمان است؟ وبلاگ ها به عنوان رسانه های شخصی مجانی اما کاملا فراگیر، ابتکار چه کسانی است؟ سهم کشورهای مسلمان از انتقاد کردن و تلاش برای محروم کردن شهروندان خود از دسترسی به این امکان چندان فراتر نرفته است همانطور که در نمونه های قبلی آن نیز چنین بوده است.

 

حضار گرامی!

 

جوامع مسلمان،‌ اندیشمندان و دانشمندان معتقد باید از هم اکنون به فکر تلاش سازمان یافته ای برای افزایش سهم مبتکرانه مسلمانان در دنیای رسانه و بویژه در عرصه فن آوری اطلاعات و ارتباطات باشند. خوشبختانه برخی نمونه های امیدوارکننده ای از حرکت های البته نه چندان ابتکاری کشورهای اسلامی همچون راه اندازی شبکه های خبری نسبتا حرفه ای، با پیروی از الگوهای غربی صورت گرفته که نتایج نسبتا خوبی هم به دنبال داشته است.

 

اما این کفایت نمی کند:‌ اندیشمندان و دانشمندان جهان اسلام هم می بایست ابتکارات و پدیدهایی تازه را به جهان ارتباطات معرفی کنند و به طور طبیعی خود نیز پیشتاز و پرچمدار و میوه چین بهره برداری از آن ابتکارات باشند.

بایستی سهم ابتکارات خود را به سهمی که در انتقاد و شکایت از رسانه های غربی داریم نزدیک تر سازیم.

 

متشکرم

یک هدیه علمی... یک هدیه علمی... یک هدیه علمی

یک تحفه علمی برای همه همراهان سپیدار (Recommended!)

 

اشاره:‌ دوستانی که با فعالیت های علمی آموزشی ام سروکاری دارند،‌ می دانند که چندسالی است در دانشکده، نظریه "مهندسی اطلاع رسانی" را تدریس می کنم. تاکنون ترجیج می دادم که این نظریه در مباحث کلاسی محک بخورد و چندان شتابی برای انتشار عمومی آن نداشتم. بحمدالله این نظریه در طول مباحث علمی چندسال گذشته کامل تر و پخته تر شد و توصیه های مکرر دوستان هم مزید برعلت شده تا ان شالله در همین زمستان این نظریه علمی به انتشار عمومی برسد. به عنوان هدیه ای  کوچک به تمامی خوانندگان سپیدار و بویژه همکاران عرصه رسانه،‌ بخشی از فصل چهارم کتاب را در اینجا تقدیم می کنم. امیدوارم لذت ببرید:

 

"به نظر می رسد انسان آن گونه ای از جانداران است که ذاتا گرایش به "معنی سازی" دارد... و توانایی ممتاز آدمی این است که با ایجاد و تعبیر "نشانه ها" (Signs) معنی سازی کند. چارلز  پی یرس     (Charles  Sanders Peirce)، فیلسوف و نشانه شناس آمریکایی روشن ساخت که انسان تنها با بکارگیری نشانه ها فکر می کند. این نشانه ها هستند که به صورت کلمات، تصاویر، صداها، کنش ها، اشیاء یا حتی مزه ها  و  بوها(هنگامی که از آنها برای رساندن مفهومی خاص استفاده می کنیم م.) ظهور می یابند. اما این پدیدارها، خود فاقد معنی ذاتی هستند و تنها زمانی که ما به آنها معنی بخشی کنیم به نشانه تبدیل می شوند. "هیچ چیز یک نشانه نیست مگر آن که به عنوان یک نشانه تعبیر شود(Peirce 1931-58, 2.172). هر چیزی می تواند یک نشانه باشد به شرط این که کسی آن را به عنوان نشانگر چیزی غیر از خودش تعبیر کند. ما معمولا ناخودآگاه،‌ نشانه ها را با انتساب  آنها به سیستم ها یا مجموعه هایی آشنا از "قراردادها" تعبیر می کنیم. نشانه شناسی با مطالعه این نوع  استفاده معنی بخش از نشانه ها سرو کار دارد".

                                                       (دانیل چاندلر- کتاب نشانه شناسی مقدماتی)

 

نشانه شناسی علم مطالعه نشانه ها و نیز نظام های نشانه ای است. در نگاه این علم، جهان خود یک نظام بزرگ نشانه شناختی است که به سیستم ها یا نظام های بی نهایت نشانه ای تقسیم می شود و انسان این قدرت انحصاری را دارد که نشانه ها را تعیبر کرده و هریک را به مجموعه یا نظامی از نشانه ها ارتباط دهد. بدون برخورداری از این قدرت ذاتی،‌ انسان قادر به دانستن و آگاهی در مفهوم عام آن نبود و در تعاریف خاص تر دانایی یا دانش نیز،‌ هیچ خلاقیت هنری،‌ ادبی و فن آوری بروز نمی کرد. انسانها قادر به فهم و درک متنوع از پدیده های جهان بیرون و درون خود نبودند و نمی توانستند از تنوع دیدگاهها و  اختلاف نظرات دانشی و ذهنی بهره مند گردند. اینها همه به این دلیل است که انسان می تواند با  بکارگیری نشانه ها،‌ فکر کند. تفکر در یک تعریف نشانه شناختی عبارت است از استفاده از نشانه های تعبیرشده به منظور رسیدن به مفهوم نشانه های تعبیر ناشده یا مجهول.

آدمی از نخستین لحظه خلقت خود، به تعیبر نشانه های هستی آغاز کرده تا آخرین لحظه زندگی، از تشنگی تعبیر نشانه های بی انتهای هستی،‌ سیراب نخواهد شد. این وضعیت هم برای تبار آدمیان و هم برای هر فرد انسانی از نوزادی تا مرگ صدق می کند. رستگاری انسان در گرو فراهم ساختن ذخیره و سرمایه ای بزرگ از معرفت نشانه شناختی جهان است. از این زاویه،‌ هر انسانی به همان اندازه انسان است که قدرت تعبیر عمیق نشانه های هستی را در خود رشد داده باشد. هر انسانی به آن اندازه باسوادتر است که در مسیر شناخت و تعبیر عمیق تر و حقیقی تر نشانه ها به پیش رفته است. به همان میزانی رشدیافته تر است که بتواند تعابیر عمیق نشانه های هستی را در درون خود بازآفرینی و نهادینه کند. به همان اندازه متمدن است که در جهان نشانه ها،‌ قدرت تعبیر بالاتر و قدرت انطباق پذیری کامل تری با جهان های نشانه ای داشته باشد. به همان اندازه تربیت شده است که نشانه های تعبیر شده در رفتار عملی او نمود عینی یابند. هر جامعه ای به نوبه خود به همان نسبتی از توسعه انسانی بالاتر (و در حقیقت توسعه پایدارتری) برخوردار است که دیدگاهها،‌ رفتارها،‌ تعاملات و مناسبات درونی و بیرونی اش،‌ منطبق تر بر شناخت بالاتری از نظام های نشانه ای و تابعیت رفتاری از آن نشانه ها باشد. واقعیت این است که در هر سطحی از سطوح احتماعی و در هرجنبه ای از زندگی روزمره ما نیز،‌ مرز بین تربیت و پرورش نایافتگی، پیشرفت و عقب ماندگی،‌ تمایز بین رشدیافتگی مدنی با عقب ماندگی بدوی، تنها با شاخص میزان حساسیت و اشعار ذهنی و رفتاری  شاکله شخصتی فرد و جامعه با جهان نشانه ها،‌ تعیین می شود؛ چه نشانه های متعلق به نظام های ظبیعی نشانه شناختی یا نشانه های مربوط به نظام های قراردادی (بشری) نشانه شناسانه. این تنها روش علمی برای تعیین میزان باسوادی و بی سوادی، افراد و جوامع است. این رساله درصدد است نشان دهد که فرایند اطلاع رسانی چگونه می تواند به افزایش و ارتقاء سطح رشد مدنی فرد و جامعه انسانی یاری رساند و در این میان مهندسی اطلاع رسانی به عنوان ابزاری علمی برای تضمین نتیجه بخشی این فرایند به کار گرفته می شود....

                                                          (یادآوری:‌ نقل این مطالب تنها با ذکر منبع آزاد است)