سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

تاملاتی درباره عراق (کلمه سوم)

کلمه سوم: صحنه عراق؛ سیاست و دیانت، نهاد دین و نهاد سیاست

 

گفتیم که گروه هدایتگر و تاثیرگذار بر شکل گیری وقایع در عراق، یعنی شیعیان، میانه روهای سنی، کردها و بویژه آیت الله سیستانی به عنوان نماد و پیشرو روحانیت شیعه و حوزه نجف، روشی را انتخاب کردند که در مجموع کارساز افتاد و از درون یک کشور اشغالشده، و در حضور نظامیان فاتح، یک نظام مردمسالار و بومی، زاییده شد. شکی نیست که آنچه در عراق امروز تحقق یافته، مطابق آرمان ها و اهداف دلخواسته هیچیک از دو طرف نیست... نه مهاجمان و نه عراقی ها... اما مهم این است که نتیجه این نوع تعامل واقع گرایانه و مصلحت جویانه، بسیار به منافع و مصالح ملت عراق و بویژه اکثریت شیعه و نیز کردهایی که پیوسته توسط رژیم صدام سرکوب می شدند،‌ نزدیک تر است همانطور که به نظر می رسد آمریکایی ها نیز هرچند به هیچ وجه شرایط کنونی را ایده آل خود نمی دانند (اشاره شد که آرمان دلخواسته آمریکایی ها،  کنترل کامل و مستقیم عراق برای مدتی نامعلوم بود) اما تن دادن واقع بینانه به خواسته های جریان خردگرای عراق را به مصالح و منافع خود نزدیک تر می دانند تا انتخاب استراتژی ای مبتنی بر منازعه.

اکنون می توان این سوال را مطرح کرد: فرض کنید که همه چیز در دستان روحانیت شیعه و نماد آن یعنی آیت الله سیستانی بود... آنگاه چگونه استراتژی ای را انتخاب می کرد؟ آیا بر ایجاد یک "حکومت اسلامی" که روحانیون مناصب و پست های اصلی آن را عهده دار می شدند، اصرار می کرد؟

متاسفانه اطلاعات مستقیمی از دیدگاههای آیت الله سیستانی در دسترس نیست و ایشان نیز چندان رغبتی به تبدیل شدن به یک چهره رسانه ای نشان نمی دهد (ای کاش این همه خبرگزاری و روزنامه و شبکه رادیو تلویزیونی، سعی می کردند افکار عمومی را تا حدودی با دیدگاهها و افکار آیت الله آشنا سازند) اما به نظر می رسد از موضع گیری های بسیار کوتاه اما بسیار تعیین کننده ایشان، می توان نکاتی را در پاسخ به این سوال برداشت کرد.

امروز آیت الله سیستانی،‌ تصویری کامل از نقش و نگاه روحانیت شیعه را به نمایش گذاشته است:             الف. روحانیت هویتی الهی، وارسته، پرهیزکار و بی تمایل به نمایش های دنیوی است که وجود و حضورش پیوسته رایحه ای معنوی و انرژی ای انسانی و الهی را بر صحنه عراق می گسترد.

ب. ناظری تیزبین، عادل، مقتدر، پایبند به موازین اسلام و تشیع و منافع ملت عراق که تمامی حرکات و تعاملات سیاسی و حکومتی جاری در عراق را زیر نظر دارد و هرگاه لازم باشد، با صراحت و قاطعیت اعلام نظر می کند و با همان نفوذ و انرژی روحانی و معنوی خود، مسیر امور را اصلاح کرده از انحراف آن جلوگیری می نماید.

ت. بسیار مراقب است که به دو ارزش مهم آسیبی متوجه نشود:‌ اول این که دیانت برای روحانیت شیعه عین سیاست است... دوم این که نهاد روحانیت از نهاد سیاست و دخالت مستقیم در مدیریت کشور، مستقل بماند و از گزندهای آن مبرا باشد. به نظر می رسد در نگاه آیت الله،  نهاد روحانیت در شیعه برای کارکردهای خاص آن بنیان نهاده شده است همانطور که دیگر نهادهای تخصصی در جامعه امروز،‌ هریک برای کارکردهای خاص آن پایه ریزی می شود.

به این ترتیب عمل امروز آیت الله سیستانی در عراق، ادامه طبیعی حرکت روحانیت شیعه در تاریخ معاصر و بویژه ادامه طبیعی حرکت روحانیت شیعه در ایران است با این ملاحظه مهم که آیت الله سیستانی سعی دارد از تجربه گذشته این حرکت و درس های بسیار هشدار دهنده آن، غافل نماند و استراتژی پخته تر و مجرب تری را دنبال کند. مهم ترین این دستاورد، ترسیم دقیق حدود و مرزهایی است که آیت الله سیستانی برای برقراری نسبت میان نهاد روحانیت و میدان های مدیریت روزمره در درون حاکمیت انتخاب کرده است. در مکتب تشیع،‌ روحانیت هرگز نمی تواند چشمان خود را برحوزه سیاست ببندد و همچون روحانیت مسیحی، در درون معابد و حوزه های درسی، منزوی شود... اما این بدان معنی نیست که "ارزش ها و سرمایه های وجودی روحانیت" با عمل حساب نشده و بی حد و مرز،‌ هزینه شده و تباه گردد... جامعه مسلمانان به این سرمایه نیازمند است و نابودی آن، عواقبی بسیار وحشتناک تر از انزوای روحانیت به دورن مساجد را در پی دارد. این یک تجربه کلیدی برای نهاد روحانیت است.

قبل از این نیز،‌ روحانیت شیعه در لبنان، در شرایطی کاملا متفاوت با وضعیت عراق، چنین درسی را با  حساسیت مورد توجه قرار داد و توانست در عرصه سیاست یک بازی منازعه آمیز و خشونت محور را، سرانجام به صحنه ای تبدیل کند که اقلیت شیعه نیز در آن، یک طرف برنده در کنار طرف های برنده دیگر از مسیحیان و مسلمانان سنی باشد و همچنین از آسیب رسیدن به کارکردهای انحصاری روحانیت که منبع انرژی الهی برای تلطیف جان مردم و دیگر نهادهای تخصصی جامعه است، جلوگیری کند.

 

نظر شما چیست؟ با اظهار نظر خود "فرصت بلندفکر کردن" را برای خود فراهم آوریم. حق نگهدار

عاشقان عیدتان مبارک باد!

 

عید قربان بر شما مبارک باد

 

از سعدی شیراز جایزه بگیرید!

 

باور بفرمایید همین صبح عیدی بود که وقتی چاق سلامتی ای با سعدی شیراز داشتم، این عیدی رو مخصوص عیدقربان تقدیم خوانندگان "سپیدار" کردند و تازه فرمودند که جایزه هم می دهند! حالا بخونید تا باورتون بشه!

 

هر که به خویشتن رود... ره نبرد به سوی او

 

بینش ما نیاورد طاقت حسن روی او

 

باغ بنفشه و سمن، بوی ندارد ای صبا

 

غالیه ای بساز از آن طره مشک بوی او

 

هرکس از او به قدر خویش، آرزویی همی کند

 

همت ما نمی کند، زو به جز آرزوی او

 

من به کمند او درم، او به مراد خویشتن

 

گر نرود به طبع من،‌ من بروم به خوی او

 

دفع زبان خصم را تا نشوند مطلع

 

دیده به سوی دیگری دارم و دل به سوی او

 

دامن من به دست او روز قیامت اوفتد

 

عمر به نقد می رود، در سر  گفت و گوی او

 

 سعدی اگر برآیدت پای به سنگ، دم مزن 

 

  روز  نخست  گفتمت  سر  نبری  ز کوی  او

                                     

هر کدام از خوانندگان سپیدار که در یک پاراگراف بهترین تعبیر رو از بیت آخر (سبزرنگ) برا سپیدار بفرسته، یه جایزه موندگار دریافت می کنه!

دام جنون... دام جنون... دام جنون

 

مسافر زمان، فرهاد عزیز، به مناسبت عید سعید قربان یک ساغر لبریز از خنکای حقیقت رو برای کام تشنه همراهان سپیدار  فرستاده که تقدیم می کنیم:

 

((هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم))


یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت


دیوانه‌ای به دام جنونم کشید و رفت


پس کوچه‌های قلب مرا جستجو نکرد


اما مرا به عمق درونم کشید و رفت


تا از خیال گنگ رهایی رها شوم


بانگی به خواب گوش سکونم کشید و رفت


شاید بپاس حرمت ویرانه‌های عشق


مرحم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت


دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم


از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
(شاعر ناشناس)


 

سلام آقای دکتر امیدوارم که حال شما خوب باشه
عید سعید قربان را خدمت شما و همه خوانندگان سپیدار تبریک میگم

 و برای همه دوستان و شما آرزوی سلامتی و بهروزی دارم
-  سپیدار پرهایت همیشه خیس باران محبت خداوند است .
حنجره ات پر از نغمه های ستایش باد !
یا علی علی مددی
شاد باشید

 

 

اگر تو نبودی... اگر تو نبودی...

  این نوشته رو از وبلاگ حامد  برداشتم... شما هم بخونید:

اگر تو نبودی عشق نبود همین طور اصراری برای زندگی،اگر تو نبودی زمین یک زیر سیگاری

گلی بود جایی برای خاموش کردن بی حوصلگی ها.

اگر تو نبودی من کاملاً بیکار بودم،هیچ کاری در این دنیا ندارم جز دوست داشتن تو!

 

تاملاتی درباره عراق (کلمه دوم)

کلمه دوم: بازی برنده بازنده، بازنده بازنده یا برنده برنده؟

دنیای امروز هم مثل دنیای دیروز، صحنه کسب منافع ملی است... در جهان دیروز نیز قدرت های درگیر تلاش داشتند تا در منازعات فرامرزی،‌ حداکثر منافع را عاید جبهه خود سازند و طبیعی است که از این زاویه بهترین وضعیت یک پیروزی و غلبه کامل در جبهه خودی و یک شکست مطلق در جبهه مقابل است. اما در جهان امروز، شواهد صحنه بین المللی نشان می دهد که هرچند در اصل آن هدف- کسب حداکثر منافع ملی- تغییری حاصل نشده اما در ماهیت نگاه به مناسبات بیرونی و نیز روش تعاملات با جبهه مقابل، دو تغییر اساسی بروز کرده است:‌ نخست اینکه "منازعه" ماهیتا خشونت بار دهه های قبل، که تا اواخر دهه نود میلادی نیز در قالب جنگ سرد ادامه داشتُ در اساس خود به یک "رقابت" محکوم به قواعدی اجباری و الزامی در مناسبات جهانی تبدیل شده و از طرف دیگر، انسان با تجربه تر و واقع بین تر امروز،‌ که البته به همان اندازه دیروز خودخواه و سلطه طلب است، به منافعی می اندیشد که پایدارتر است و لذا ضرورتا محکوم به رعایت نسبی موازین بین المللی و مجبور به قبول تقسیم منافع با دیگر طرف های رقابت است.  

سیاستمداران و علمای عراق می توانستند، بدون توجه به چنین واقعیتی، بعد از تهاجم آمریکا و سقوط صدام، استراتژی خود را بر یک روش منازعه خشونت بار استوار سازند و در بهترین حالت موفق به تحقق شرایطی شوند که هم ملت عراق و هم مهاجمان هر دو به عنوان بازنده از این صحنه بیرون بیایند. متقابلا آمریکایی ها نیز می توانستند،‌ همان استراتژی اشغالگرانه در جنگ ویتنام را دنبال کنند. اما هیچیک از دو طرف چنین مسیری را انتخاب نکردند: رهبران سیاسی و مذهبی عراق پس از صدام، با تدبیری عمیق و نگاهی مجهز به تجربه واقعیت های جهان امروز، از دامن زدن به هیجانات،‌ خشونت ها و حرکت های کور ویران گر، جلوگیری کردند و آمریکایی ها که در ابتدا قصد داشتند برای مدت زمانی طولانی و نامعلوم، عراق را به روش حکومت نظامی و توسط حاکم منصوب جرج بوش،‌ اداره کنند، به زودی واقعیت ها را دریافتند و تغییرات و اصلاحات سازنده تری را در استراتژی خود بوجود آوردند. سرانجام شرایطی پدیدار شد که دو طرف در فرایندی از یک رقابت و تعامل حساس و پیچیده قرار گرفتند که تا این نقطه خود به نتیجه ای انجامیده است که عمدتا ماهیتی برنده- برنده را در معرض نگاه جهانیان قرار داده است. در این میان بویژه نقش یک مرجع روحانی شیعه به نام آیت الله سیستانی، بسیار قابل توجه، تحلیل و ارزیابی است....

 

خب این هم از کلمه دوم... نظر شما چیست؟ با ارائه دیدگاههای خود، سپیدار را در غنی شدن این تحلیل یاری کنید. منتظر شما هستیم.

 خدانگهدار تا کلمه بعدی...

تاملاتی درباره عراق...(کلمه اول)

سلام… من هنوز نشنیدم ولی مثل این که می شه گفت قیافه گرفتن هم اومد و نیومد داره… ما اومدیم یه قیافه ای بگیریم… نفهمیدیم چطوری شد که یه دفعه قول دادیم حرف های سیاسی بزنیم… اون هم درباره عراق. مثل این که حواسمون نبود که اینقدر رادیو تلویزیون، روزنامه ها، سایت ها و علی الخصوص پروفسور کاندولیزا رایس! درباره عراق حرف حسابی زده و می زنن که دیگه حرفی برا گفتن باقی نمی مونه… تازه حسابش رو بکنید که طرف آدم هم خوانندگان سپیدار باشن که ماشالله خودشون آخر آگاهی سیاسی و کمالات دیپلماتیک هستن و صدتای کاندولیزا حساب و کتاب حالیشون هست… 

… ولی خب،‌ هرچی فکر کردم دیدم انصافا راه در رو نداره… قول دادیم باید عمل کنیم… این بود که شروع کردیم به "کیبورد فرسایی"،  "تا چه قبول افتد و چه در نظر آید"…

 

کلمه اول: صحنه عراق؛ تصویری کوچک از واقعیات دنیای امروز

 

بعضی وقت ها فکر می کنم، این صحنه عراق هم انصافا یه تصویر جمع و جوری از اوضاع احوال مناسبات جاری دنیاست. یعنی اگه آدم بتونه خوب صحنه یکی دو سال اخیر عراق رو بفهمه، به یک شناخت درست تری از چند و چون دنیای امروز و ماهیت درونی اون می رسه. فکر می کنم از یه جهت صحنه امروز عراق،  نماد پخته تر شدن آدم هاست. هم آدم های مظلوم و تحت اشغال و هم آدم های مهاجم و اشغالگر… مثل این که عراق این چند سال،‌ صحنه  بروز تجربه هایی هست که مثل اون رو در دنیای مثلا  سه چهار دهه قبل اصلا نمی شه سراغ گرفت… آدم احساس می کنه که هر دو بازیگر اصلی این صحنه یعنی مردم و علما و سیاسیون عراق از یک طرف و اشغالگران آمریکایی و دستیاراشون از طرف دیگه، به نسبت نمونه های قبلی اشغال و اشغالگری، خیلی پخته تر جلو می رن. نه آمریکایی ها،‌ که تازه تحت رهبری عقاب های کاخ سفید و تندروهای جمهوریخواه هستن، مثل آمریکایی های جنگ ویتنام عمل می کنن و نه علما و سیاستمداران عراقی که دست بر قضا خیلی هاشون هم سال های طولانی بعد از انقلاب رو در ایران گذروندن، مثل ما به مسائل نگاه می کنن. فکر کنم این یه نکته کلیدی و قابل بحثی هست تو اوضاع احوال جاری عراق.

می شه گفت که هر دوطرف به این رسیدن که با بزن بکوب و خشونت و جار و جنجال و درگیری،‌ خیلی به جایی نمی رسن. اگه هم به خصوص در بین شیعیان که اکثریت جمعیت عراق رو تشکیل می دن یه وقت هایی هیجاناتی بروز کرد،‌ به سرعت با درایت علما (بویژه آیت الله العظمی سیستانی) و سیاستمداران شیعه مهار شد و یه مسیر تلاش و مبارزه سیاسی و تعامل دو طرفه برگشت. تنها کسایی که سفت و سخت،‌ بر خشونت های کور اصرار دارن،‌ بازمانده های دارو دسته صدام و تروریست های افراطی ای هستن که هرچه خونریزی هاشون، وحشیانه تر می شه، ‌ منزوی تر می شن هم بین افکار عمومی عراقی ها و هم افکار عمومی دنیا.

به نظر شما،‌ این یه تحول حیاتی نیست که می تونه اثرگذاری های خیلی خیلی وسیعی، هم در خود عراق و هم فراتر از اون در سطح منطقه و جهان داشته باشه؟!

لطفا به این موضوع یه کم فکر کنید… تا کلمه دوم.   فعلا خدانگهدار

 

شاید هم حرف های سیاسی غیربودار!!

ما که از هر دری با شما از دل سخنی گفتیم... چرا بعضی حرف های سیاسی خودمونی نزنیم!؟ بالاخره بلانسبت ما هم آدمیزادیم و کلی برا خودمون حرف سیاسی بلدیم. پس هرچه بادا باد! بذار گاهی هم پامون رو بذاریم تو کفش سیاست جهانی!! حالا به نظر شما درباره چی حرف بزنیم؟ فکر کنم از همه بی خطرتر موضوع عراقه! نه؟ پس بازهم به سپیدار سر بزنید. حق یارتان