سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

شنبه آینده از نظر من!

دوستان عزیز سپیدار!

همه سگ های هار  دنیا، با  جسارتی لبریز از تکبر و نفرت، جمع شدن تا سرزمین عزیز ما رو پاره پاره کنن... از نظر من... این ۲۲ بهمن، مجال غرش شیر هست از بیشه ایران... بیایید حلقوم خود را در اختیار این فریاد قرار بدیم... باید سگ های هار رو پراکنده کنیم! روز شنبه بیکار نمونید... حق یارتان

ترجمه کنید... در راه خدا!!

سلام... حال و احوال؟ برخی دوستان توصیه کردن که از مطالب سپیدار انگلیسی اونهایی که بامزه تر و خوندنی تر هستند، ترجمه بشن و بذاریم رو سپیدار فارسی. خب... فکر خوبیه... پس دست بکار بشین و از ذوق خوش خودتون بقیه را هم بهره مند کنید. ترجمه تون رو بفرستین تا به نام خودتون بذارم رو صفحه سپیدار، بقیه هم بخونن (نگران نباشید... اصلاحش با من!!)

 

انگلیسی ها رو بیرونشون کردیم!

به پاس احساسات پاک طرفداران پارسی سره، مطالب انگلیسی سپیدار رو فرستادیم تو یه وبلاگ جداگونه به آدرس www.sepidaar2.blogfa.com . امیدوارم سپیدار و نسخه انگلیسی اش همیشه ارزش صرف وقت شما رو داشته باشن. یاحق!

هر دمی کز تشنگی لب بر زلال آب آرید...

در روایات معتبر شیعی آمده است که پس از عاشورا،  سکینه،‌ دختر نونهال حسین (ع)، آن لحظه که پیکر مجروح و پاره پاره پدر را شناخت، از سوزش دل، چنان ناله ای برکشید که بیهوش بر جای ماند... چون به خود آمد، روی به سوی جماعت، شعری با مضمون زیر را به نقل از پدر نوحه کرد:

 

رهروانم!

 هر دمی کز تشنگی لب بر زلال آب آرید

از لبان تشنه من وقت رفتن یاد آرید

ور ز جور روزگاران کشته ای برخاک آید

یا غریبی بی کس و تنها ز یاران باز ماند

شبنم اشکی به یاد غربت من برفشانید

هم بیاد قصه من نغمه ها از دل برآرید

 

هر زمان پرسید از احوال من ناآشنایی

نوحه های کربلا بر گوش جانش بازخوانید

خفتگان با نغمه های نی نوا هشیار دارید

یاد آرید از حسین، قربانی ظلم و تباهی

تا رها گردد بشر،‌ او کشته شد، با بی گناهی

من حسین، فرزند زهرا و علی سبط رسولم

تاختند بر پیکر صد پاره ام،  زنهار از این قوم ریایی

 

رهروانم! پیروانم! شیعیانم! دوستانم!

کاش می بودید و می دیدید ظلم دشمنان را

روز عاشورا به دشت نینوا جور سگان را

من برای کودک ام آبی طلب کردم، ندادند

تیر زهرآگین به کام تشنه اصغر نشاندند

تشنه بود اصغر ولی با خون خود سیراب گردید

شب دلان، تیر سه شعله بر گلوی او فشاندند

 

داد از این جور و ستم، فریاد از این قوم ستمگر

کوه نالان، صخره لرزان، دشت و دریا گشته طوفان

خون نشست بر هر افق زین جور بر آل پیمبر

زخمه ها بنشست بر قلب رسول از این همه ظلم و تباهی

هر دمی، لعنت بر این ابلیسیان،‌ اف باد بر این زندگانی

                                                                (بازگردانی آزاد از سپیدار)

 

 

بوی محرم اش می یاد...

بوی محرم...

بوی محرمش می یاد... خیمه و پرچمش می یاد

فرشته از تو آسمون .... برای ماتمش می یاد

رقیه دخترش می یاد... صدای مادرش می یاد

تشنگی با لبش می یاد... حسین با زینبش می یاد

 شاهزاده جوون می یاد          عباس پهلوون می یاد

یه طفل زیبایی می یاد... صدای لالایی می یاد... صدای لالایی می یاد...

 

مسافرای کربلا... دارن می رن به مهمونی

صدا بزن به قافله ... اگه می خوای جانمونی

بردار چراغ و پرچمو ... اسبابای محرمو

 بگیر رو دوش ات علمو... دیوونه کن یه عالمو

 

توی صف زنجیر زن ها... آقا تماشات می کنه

اگه یه قطره عاشقی ... وصل به دریات می کنه... آقا تماشات می کنه...

وصل به دریات می کنه...

سوگواری سرور آزادگان تسلیت باد! (بشنوید)

 

بدون شرح!

نامه وارده!بدون شرح

متن نامه:

ریاست محترم دانشکده خبر

جناب آقای دکتر جعفری

پس از سلام، اینجانب دکتر بدری یوسف زاده از جنابعالی خواهش دارم که از آقای امین نظری دانشجوی آن دانشکده که کیف پول اینجانب را با مقدار زیادی پول نقد، چک پول و کارت های شناسایی که چند میلیون می شد پیدا کرده و به اینجانب رساندند، بدینوسیله قدردانی و تشکر شود.

                                            با احترام و       

                                  آرزوی سلامتی برای همگی

                                     دکتر بدری یوسف زاده

                                               ۴/۱۱/۸۴