در روایات معتبر شیعی آمده است که پس از عاشورا، سکینه، دختر نونهال حسین (ع)، آن لحظه که پیکر مجروح و پاره پاره پدر را شناخت، از سوزش دل، چنان ناله ای برکشید که بیهوش بر جای ماند... چون به خود آمد، روی به سوی جماعت، شعری با مضمون زیر را به نقل از پدر نوحه کرد:
رهروانم!
هر دمی کز تشنگی لب بر زلال آب آرید
از لبان تشنه من وقت رفتن یاد آرید
ور ز جور روزگاران کشته ای برخاک آید
یا غریبی بی کس و تنها ز یاران باز ماند
شبنم اشکی به یاد غربت من برفشانید
هم بیاد قصه من نغمه ها از دل برآرید
هر زمان پرسید از احوال من ناآشنایی
نوحه های کربلا بر گوش جانش بازخوانید
خفتگان با نغمه های نی نوا هشیار دارید
یاد آرید از حسین، قربانی ظلم و تباهی
تا رها گردد بشر، او کشته شد، با بی گناهی
من حسین، فرزند زهرا و علی سبط رسولم
تاختند بر پیکر صد پاره ام، زنهار از این قوم ریایی
رهروانم! پیروانم! شیعیانم! دوستانم!
کاش می بودید و می دیدید ظلم دشمنان را
روز عاشورا به دشت نینوا جور سگان را
من برای کودک ام آبی طلب کردم، ندادند
تیر زهرآگین به کام تشنه اصغر نشاندند
تشنه بود اصغر ولی با خون خود سیراب گردید
شب دلان، تیر سه شعله بر گلوی او فشاندند
داد از این جور و ستم، فریاد از این قوم ستمگر
کوه نالان، صخره لرزان، دشت و دریا گشته طوفان
خون نشست بر هر افق زین جور بر آل پیمبر
زخمه ها بنشست بر قلب رسول از این همه ظلم و تباهی
هر دمی، لعنت بر این ابلیسیان، اف باد بر این زندگانی
(بازگردانی آزاد از سپیدار)
سلام آقای جعفری.
وبلاگ زیبایی دارید...
موفق باشید.
بای
سلام... خوش اومدی امین... سر زدم به وبلاگت... باید کامل بخونمش... سرفراز باشی
سلام...سپیدار عزیز
خسته نباشید...دست مریزاد ،خدا قوت
سلام... ممنونم... دلشاد باشید
اومدم دیدم باز شعره ... و از اونجایی که من مثل خیلیهای دیگه خودمو در تمام زمینه ها کارشناس نمی دونم دلیلی هم نمی بینم هر چی می نویسید رو در موردش نظر داشته باشم .. رئیس من در مورد شعرها نظر ندارم ...
باز محرم شد و دلها گرفت
از غم اکبر دل زهرا گرفت