سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

مژده! مژده! متن کامل گزارش "ملاقات جرج بوش با یکی که شهردار ..."

 

سلام و صد سلام... ان شاالله که حال و احوال شما خوب خوب هست... ببخشید که متن کامل گزارش "ملاقات جرج بوش با یکی که شهردار تهرونه" یه کم دیر به دستمون رسید! آخه خبرنگار ما اندکی دچار شوک موضعی از ناحیه شجاعت حرفه ای شده بود و حاضر نبود اساسا سراغ تلکس و قلم و کاغذ و این قبیل آلات جرم بره!! تا بالاخره بعد از کلی دلداری و قندآب و هندونه، متن کامل گزارش رو در اختیار سپیدار  گذاشت... حالا این شما و این هم متن کامل گزارش. لطفا بخونید!

یه خبری که شاید هم به دست ما نرسیده....

... بنابر این گزارش... جرج دابلیو بوش، رییس جمهور بی نزاکت آمریکا، در این ملاقات افزود: قول می دیم که از عراق بریم... افغانستان رو بدیم به حامدکرزای یا طالبان یا هرکی شما بگین (ماکه خراب رفیقیم!!)، اسراییل رو با دست خودمون کفن کنیم بذاریم تو قبر یا بندازیم تو دریا یا هر گورستون دیگه ای که شما  دلتون می خواد(اصلا هم به این که فلسطینی ها چی می گن کاری نداریم!)ُ، بازهم قول می دیم که فرمانده ناو وینسن رو تحویل بدیم به گارد ساحلی بندرعباس، ارتش آمریکا رو منحل کنیم، این یارو وزیر دفاعمون رو می فرستیم گوسفنداش رو چرا بده، کاندولیزا رو برش می گردونیم آفریقا،  لوینسکی رو خودم می دم وسط میدون هیلاری تا دلش می خواد شلاقش بزنه... کلید کاخ سفید رو می دیم تحویل رییس دفتر دکتر احمدی نژاد، مجسمه آزادی رو می فرستیم موزه هنرهای معاصر تهران، خودم هم می رم هالیوود وسترن بازی می کنم، شما هم روزی چندین تا نیروگاه برا انرژی صلح آمیز بسازین... فقط به یه شرط! جون هرچی لوطی هست... تو که اسمت شهردار تهرونه فقط یه قول مردونه به من بده... اون هم نه برا الان... برا شیش سال دیگه یعنی دو هزار و دوازده میلادی! جان هرچی بامعرفته... خودتون به خودتون! قول بدین که تا شیش سال دیگه....  به این راننده های تهرون، که به قول صداو سیما مادر همه قریه هاست! حالی کنید که بابا دیگه تو  عقب مونده ترین شهرهای دنیا هم از بین خطوط رانندگی می کنن نه از  روی خطوط ... ماشین ها پشت سر هم حرکت می کنن نه این که مثل گله هایی که از گرگ رم کرده باشن از رو دوش هم بالا برن! اگه خیابون و اتوبان سه ردیف خط داره... پنج ردیف ماشین تو هم نمی لولن... اگه خواستن به چپ و راست برن، راهنما می زنن و اجازه می گیرن... اگه راننده جلویی راهنما زد که مسیر عوض کنه،  گازش رو نمی گیرن تا حالش رو بگیرن! اگه؟...

بیشترش پیشکش... همین قدرش بسه!! حالا وجدانا اگه می تونید خودتون به خودتون این قول رو بدین... ما هم حاضریم همه کارهایی رو که شما گفتین الساعه انجام بدیم. امریکا رو به زباله دانی تاریخ تحویل می دیم و به عنوان اشانتیون، مردم دنیا رو هم می دیم دست شما تا آدم بودن رو بهشون تدریس کنید!! باشه؟!... قبول!؟... اوکی!؟... آندرستند؟!... شیرفهم!؟ یس؟ نو؟ شعار؟ ادعا!!؟ طبل؟!؟

بنابر این گزارش، هنوز از شهردار تهرون، جوابی متصاعد نشده اما در این زمینه حافظ شیراز می گه:

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

  جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم

سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است

کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور بحق گفت جدل با سخن حق نگنیم

         نتیجه اخلاقی: جلوی پات رو ببین نیفتی تو چاله!! غصه دست اندازهای کره مریخ رو نخور!!!

 

نظرات 7 + ارسال نظر
مرجان حاجی رحیمی جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 http://2bareh.com

استاد چرا بیوگرافی را عوض کرده اید؟ (یادم میاد...) راستی اگر می خواهید در وبلاگ نویسی موفق شوید کوتاه بنویسید تا فرصت خواندن به دست آید

سلام مرجان خانوم!
بیوگرافی به عنوان اولین مطلب در فهرست هست... راستش فکر کردم زیاد موندنش شاید ملال آور بشه. اما درباره توصیه ای که کردی... در اساس کاملا درسته و قبول دارم... اما یه نکته ای هم هست که ان شاالله در یه مطلب جداگونه بهش می پردازم. راستش معتقدم ذهن ما هم یه مقداری به عارضه "فست فود" ی دچار شده... دنبال این هست که خیلی سریع یه چیزی رو ببلعه و ارضاء بشه... تو اینطور فکر نمی کنی!!؟
ضمنا از این که نظر دادی ممنونم... گاهی سر بزن و بنویس.

اقاقیا جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:42

سپیدار عزیز سلام..عیدت مبارک....واقعا حرف نداری
اینقدر مطالبت خوب و مفیده که هر روز دوست دارم مطالب جدید ببینیم...
امیدوارم شعر حافظ را سرلوحه کارمون قرار بدیم و از دشمنون هم حرف حق بشنویم.
استاد دست مریزاد .....خدا قوت

سلام... عید شما هم مبارک
از دلگرمی تون ممنونم. امیدوارم مفید باشه. دلشاد باشید.

[ بدون نام ] جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:51

آقا جان من شما رو نمی شناسم ولی از بچه هاتون شنیدم نمره هاشون را دیر می دی‌ آخه برادر این چه بازیه با اینها می کنی همونطور که از اونها انتظار داری که به موقع کارها رو انجام بدن خودت هم باید ورقه ها رو زود صحیح کنی و نمره ها رو بدی. توی دانشگاهی که من الآن هستم استاد موظف است ظرف ۳ روز نمرات نهایی را اعلام کند و اقعا هم می کنند.
از ما گفتن بود شما استادهای دانشگاه همش عقب ماندگی مملکت را گردن این و آن می اندازید ولی خودتان از همه مقصرترید آقا!

اولا: حرف حساب که جواب نداره... چه با عصبانیت گفته بشه... چه بدون عصبانیت... چه با اسم و ایمیل گفته بشه... چه مجهول الهویه... حرف حساب حسابه... حالا اگه اون دوست دانشجوی این دوست ما، مطلب رو کامل نرسونده ... خب یه بحث دیگه اس. ثانیا:‌ سلام... امیدوارم خوب و آروم و سرحال باشید... من قول می دم دیگه نمره ها رو سر وقت بدم... اما اگه صدای بقیه دانشجوها که پروژه هاشون رو به هزار دلیل و برهان سر وقت نیاوردن در اومد که چرا آموزش صفر گذاشته تو کارنامه ما!! اونوقت اونها رو می فرستم سراغ تو... تا دوباره برا من تذکر بذاری که آقا چرا اینقدر سخت میگیرین از این دانشجوها!؟ مگه نمی دونید یه دانشجو هزار گرفتاری داره... خب حالا نمره ها رو چهار روز دیرتر بدین آموزش بهتره یا این که این بیچاره ها دوباره درس رو بگیرن!!؟

... البته به شرط این که ما و اونها رو قابل بدونی و یه آدرس ایمیل بذاری. ممنون که به سپیدار سر زدی... بازهم برامون بنویس... خدانگهدارت

تورج جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:53 http://zamharir.blogfa.com

سلام استاد. شما رو نمیشناسم و به صورت اتفاقی از طریق وبلاگ یکی از دانشجوهاتون (باز هم اتفاقی) با وبلاگ شما آشنا شدم و خیلی از این آشنایی خرسند و خوشحالم.
مطلبتون عالی بود. واقعاْ به نکته جالبی اشاره کردید. اگه اجازه بدید لینکتون رو تو وبلاگم بذارم که بتونم راحت تر به شما سر بزنم.

سلام و آرزوی شادکامی برای شما
خوشحالم که به خانه سپیدار سر زدید. امیدوارم نوشته ها طوری باشد که برایتان با ارزش باشد و رفت و آمدمان پایدار بماند. از این که لینک سپیدار را اضافه می کنید، ممنونم. منتظر نظرات و راهنمایی هایتان هستم. سرفراز باشید

حمید نجفی جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:13 http://arameshkheyal

سلام به قول عمو ناصر راهنما زده که زده من این حرفا نوفهمم من باید تا شب برسم بندر عباس این حرفا رو ۶ سال که سهل تا ۶۰ ساله دیگه هم ،ودو که وار،البته تو زنجان ۱ کم فرق فوکوله صرفه جویی از واجبات دینه وقتی تو ۱ خیابون ۶ ردیف ما شین میشه چپوند ۳ ردیف رفتن گناه کبیره محسوب میشه این قرتی بازی ماله بیل گلنگ هاست میگن امریکا از دست رانندگی کردن ما دق بکنه بمیره اونا از اولش چشم دیدن مارو نداشتن اونو هیچی نوفهمن حال اگه جورج بوش یا هر شیطان دیگر به این سئوال من پاسخ بدن که چطور ۶۰ میلیون ادم!!! چطور میتونن بدون هیچ قانونی کنار هم زندگی کنن منم قول میدم بزارم با ماشین دکی جون ۱ بوق بزنه!!!

به قول والا (کوچولوی همسایه که به قول خودش سه سال و پنج ماهش هست): عجبا!!!؟

یکی که اول اسمش صادقه شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:43 http://www.glassagency.persianblog.com

خوب بود

سپید....ار دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 http://sepidar42.blogfa.com/

سلام استاد
خیلی باحال بود به جون خودم خیلی قشنگ می نویسید دارم با اشتیاق می رم سراغ پست های بعدیتون این سومیش بود
وای خدا خیلی قشنگ می نویسید (گل ) (گل )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد