شمارشان هفتاد دو بود... چه کم شمار!! گاهی که پیکرهای پاره پاره شان را در خاک کردند، همه در گورهای کوچک خود جای گرفتند... گورهایی حتی کوچکتر از اندازه معمول... چرا که تماما سر در بدن نداشتند... اما آن لحظه، که می دانست که قامت روح این هفتاد و دو جان باخته زندگی یافته از همه کهکشان ها فرازتر است... هنگامی که هر پیکر با آخرین ضربه شمشیر جماعت بد دل بدکاره، بر زمین قرار می گرفت، کهکشان از کوتاهی قامت خود در قیاس رشادت قامت روح شان شرمساری می کرد... آری... بی استعاره باید گفت که ظهر عاشورا، هفتاد و دو روح بزرگ از زندان خاک به جهان بی انتهای زندگی، پرواز کردند... جهان خاکی تنها گنجایش کالبدشان را داشت و ملکوت از گستره روح آنان یکسره روشن شد... همه به دست کسانی کشته شدند که به اندازه ارزنی روح انسانی در آنان باقی نمانده بود... و حسین پیشوای آن شهیدان بود... آن روح پاک، میراث بر محمد و عیسی و ابراهیم... السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول الله... لعن الله امه قتلتک... السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین...
ایام عاشورای حسینی تسلیت باد! |
موفق باشید
سپاسگزارم علیرضا جان... می بوسمت!
سلام استاد
اشکانم را برای مظلومیت حسین نمی ریزم زیرا حسین مظلوم نبود ...حسین تشنه آزادی بود وآزادی را فریاد می زد...نور را در آزادی وآزاد مردی می دید...و وای بر آنانکه به جای آزادی خواهی حسین مظلومیتش را به من شناساندند...
به نوبه خود این ایام رابه شما وخانواده محترمتان تسلیت عرض می نمایم...
سلام جناب دکتر جعفری
همین
شاعرانه نوشتید