امیدوار به هوشمندی و تدبیر ایرانی(۱)

 شماهایی که گاه سپیدار را نگاه می کنید می دانید که چندان اهل نوشته های سیاسی نیستم؛ نه علاقه ای به این قبیل موضوعات دارم و نه خودم آدمی اهل سیاست ... اما کدام ایرانی ای است که این روزها بتواند نسبت به اوضاع و احوال جاری نگران نباشد. این هست که تصمیم گرفتم خلاف قاعده معمول سپیدار چند سطری در این باره بنویسم:

 

دور از تو اندیشه بدان... پاینده مانی و جاودان

 بالاخره دار و دسته "گرگ های کاخ سفید" توانستند یک اجماع جهانی علیه کشور ما بوجود آورند؛ اجماعی که نمایندگان همه کشورها و قاره ها زیر برگه آن را امضاء کردند: اروپایی های تاجرپیشه ای که حتی در سالهای اوج جنگ، دست کم رویه یکی به نعل، یکی به میخ داشتند حالا یکپارچه علیه ایران هستند و در گستاخی نسبت به ملت ما با هم مسابقه می دهند. روس ها و چینی ها که طی سالها اینهمه از کیسه ایران خوردند، حالا که کار به جاهای باریک کشیده سعی دارند با لهجه کاخ سفید صحبت کنند. نماینده قطر هم از طرف همه عرب ها زیر قطعنامه شورای امنیت علیه ایران را امضاء می کند و بدتر از همه همراهی بزرگترین کشور اسلامی یعنی اندونزی بود که حتی اعتراضات گسترده مردمی و  مخالفت های درون حکومتی  را هم به جان خرید و قطعنامه علیه ایران را امضاء کرد. برای اینکه قاره افریقا هم که سمبل نگاه سیاست خارجی ایران در سالهای بعد از انقلاب بوده در این بازی رذیلانه غایب نباشد، یک امضاء زیر برگه داشت آنهم توسط افریقای جنوبی و دولت برخاسته از مبارزات ضدنژادپرستی که طی همه این سالها شاهد مهربانانه ترین نگاه ها از چشمان تهران بوده است... و این همه در همه سالهای بعد از انقلاب یک اتفاق بی نظیر بود. حال ببینیم یک نگاه به صحنه دنیا ، کدام واقعیت ها را نشان می دهد؟

دولت آمریکا  از همیشه عصبی تر، زخم خورده تر، نومید تر و وحشی تر است و احساس می کند که بالاخره شرایط لازم برای یک عقده گشایی سی ساله از ایران فراهم شده است. البته که آنان می دانند که ایران، عراق یا افغانستان نیست. می دانند که دستشان و پایشان به این سرزمین نخواهد رسید اما این را هم می دانند که توانایی، به بار آوردن ویرانی های وسیع در کشور ما را دارند بدون اینکه با به بکارگرفتن نیروی زمینی و پیاده، خود را در تیررس سرپنجه های شجاع و مشت های کوبنده این مردم سلحشور قرار دهند. جرج بوش دوم، یکسال و نیم پایانی دوره هشت ساله ریاست جمهوری اش را می گذراند. او هم می داند که بعد از این یکسال و نیم باید برای همیشه با کاخ سفید خداحافظی کند. جمهوریخواهان هم خوب می دانند که دست کم در دوره بعدی هیچ اقبالی برای ورود به کاخ سفید ندارند. پس برای آنان این دوره یکسال و نیمه از این جهت هم فرصتی است که می توان از آن برای فرونشاندن خشم های تلنبار شده استفاده کرد. می ماند دمکرات هایی که اکنون کنگره را در اختیار دارند و ما گاه و بیگاه به مخالفت های آنان با سیاست های جرج بوش دلخوش هستیم! اینها هم در آن عقده سی ساله با جمهوریخواهان شریک اند و بهترین آرزویشان این هست که این عقده به دست رقبایشان باز شود: هم کینه دیرینه شان با ایران فرونشانده می شود و هم فضای خوبی برای انتقاد از جمهوریخواهان پیدا می کنند تا هنگامی که کار به دست دارودسته کنونی کاخ سفید به انجام رسید و آبها از آسیاب افتاد، دست کم برای هشت سال، حاکمیت خود را تضمین کنند. هیچکدام از اینها هم برای اقدام علیه ایران نگران افکار داخلی و حتی بین المللی نیستند چرا که در این یکی دوسال همه چیز به خوبی پخت و پز شده است و متاسفانه ایران هم با عملکرد خصلتی و هیجانی برخی مسوولانش کمک کرده است که این دستپخت، حسابی جا بیفتد. بنابراین اگر این روزها، مکرر می شنوید که کاخ سفید تاکید می کند که هیچ قصدی برای حمله به ایران ندارد و از طرف دیگر پیوسته می بینید که ناوهای هواپیمابر آمریکا راهی خلیج فارس هستند و نیروهای نظامی آمریکا در همه منطقه تقویت می شوند، باید به رویکرد  آمریکایی ها در بحران های مشابه در همین سالهای اخیر نگاهی بیندازید.

(ادامه دارد)