ماشین لباسشویی می سازیم، پس توسعه یافته هستیم!

 نوشته: سپیدار، نقل از روزنامه تهران امروز، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵

سالها پیش عبارتی در یک روزنامه آلمانی چشم ام را گرفت: آیا ما نسبت به جهان سومی ها، پیشرفته تر هستیم چون ماشین های لباس شویی بیشتری تولید می کنیم؟" این جمله موجب شد که پیوسته به مفهوم حقیقی توسعه اندیشه کنم و این سوال برایم مطرح باشد که اگر چگونه باشیم توسعه یافته ایم؟ مثلا اگر صنعت پیشرفته ای داشته باشیم، اقتصادمان ردیف باشد، کشاورزی، ترافیک، نظام بانکی، مدارس، دانشگاهها، پارک ها، خیابان ها، خودروها و ... ساختمان های خوب داشته باشیم، توسعه یافته ایم؟ ... یا نه، اینها همه میوه های شرایط و کیفیتی در جامعه ما هستند که نام آن توسعه یافتگی است؟ اگر اینطور است خود آن شرایط و کیفیت چیست و چطور به دست می آید؟ چرا ما تا کنون نتوانسته ایم آن شرایط و کیفیت را در کشور خودمان برقرار سازیم؟

البته اندیشه هایم در این زمینه ادامه دارد! اما چیزی که تا اینجا فهمیده ام این است که توسعه یافتگی میوه و ثمره و نتیجه مستقیم دانش نیست. دانش فضیلت است اما نجات بخش نیست، مشکل گشا نیست، توسعه آور نیست هرچند مقدمه آن است اما مقدمه ای نیست که خود به خود، نتیجه شیرین توسعه را به دنبال داشته باشد. توسعه حاصل مستقیم مهارت آموزی است، مهارت آموزی در تقاطع سن و مشغله.

آری، این تعریف تا حدودی ابهام دارد. پس با اجازه شما، اندکی توضیح می دهم. فرض کنید یک یک شهروندان جامعه ما، متناسب با تک تک حرفه ها و مشاغل مورد نیاز  جامعه، مهارت پرورده باشند یعنی نه شغل و مشغله و حرفه و جایگاهی را داشته باشیم که آدم های شاغل در آن، مهارت آموخته نباشند و نه آدم هایی را داشته باشیم که بدون مهارت در جامعه رها شده اند.  نجار، پزشک، مدیر، آموزگار، صنعت گر، دیپلمات، شهردار و ... و ... و... برای حرفه خود مهارت آموخته اند. در دهه های گذشته، تلاش، سرمایه گذاری و انرژی فراوانی را صرف تبدیل شهروندان ایرانی به افرادی "دانش آموخته" کردیم اما همه به نوعی این واقعیت را پذیرفته ایم که نباید از  این "دانش آموختگی" و آن "دانش آموختگان" توقع داشت که جامعه ما را به یک کشور توسعه یافته تبدیل کنند. چرا؟ چون این تنها ذخیره سازی دانش نیست که به توسعه آن هم از نوع پایدارش منجر می شود. اگر "دانش" اندوزی در خدمت مهارت پروری باشد، در آن صورت جامعه ما در مسیر توسعه قرار گرفته است. توسعه پایدار، شرایط و کیفیتی است که یک یک شهروندان آن جامعه متناسب با مرحله سنی (خردسالی، نونهالی، نوجوانی، جوانی و...) و نیز مشغله خاص آن دوران سنی مهارت آموزی شده باشند. در یک جامعه توسعه یافته، خردسالان چهارساله، برای مشغله دوران خردسالی یعنی بازی کردن، مهارت پرورده اند و دیپلمات های آن برای مشارکت در بازی های پیچیده و خاص دوران خود! این است که هم خردسالان کشورهای توسعه یافته متفاوت از خردسالان ما بازی می کنند و هم دیپلمات های آنان متفاوت از دیپلمات های ما!

نظر شما چیست؟ sepidaar@gmail.com