سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

روانشناسی اعتراض ایرانیان (7)

اشاره شد که روانشناسی اعتراض هر فرد، نسبتی متقارن با روانشناسی دیگر الگوهای رفتاری آن فرد دارد. از جمله این رفتارها می توان روانشناسی احترام، مسوولیت پذیری، تعهد اخلاقی، نظم و قانون پذیری را نام برد. این چند الگوی رفتاری، زیربناهای رشد و توسعه یافتگی در هرجامعه را شکل می دهند. اگر جامعه ای بتواند به شرایطی متوازن در این الگوی های کانونی دست یابد، در مسیری افتاده است که سرنوشتی جز رسیدن به درجه مناسبی از رشد و توسعه نخواهد داشت و چنانکه عکس این حالت فراهم باشد - همانند وضعیتی که جامعه ایرانی از این حیث گرفتار آن است- بی تردید، رشد و توسعه ای واقعی، متوازن و پایدار در کار نخواهد بود.   

 

 یکی از این الگوهای کانونی، روانشناسی نظم و قانون پذیری است. به نظر نگارنده، کارکرد این الگو از فرمولی تبعیت می کند که می توان آن را به شکل زیر بیان کرد: یک فرد(جامعه) به همان میزان در ذات خود، پذیرای نظم و قانون است که سازوکارهای حاکم بر جامعه نیز ذاتا، امکان اعتراض به همان نظم و قانون را برای او فراهم می آورد. عکس این حالت نیز صادق است: هرچه سازوکار تمرین الگوهای اعتراضی در جامعه غایب باشد، به همان میزان، بی نظمی، آشفتگی و قانون گریزی، در آن جاری و ساری است. فکر می کنم برای ما ایرانیان، مشاهده مصادیق این نوع رفتارپریشی فردی و اجتماعی در سطوح و زوایای مختلف جامعه، به مشاهده ای روزمره تبدیل شده و بالاتر از آن، قانون گریزی متاسفانه به یک عرف پذیرفته شده، تبدیل گردیده است.

 

چنانچه این آموزه از یک واقعیت روانشناختی (Psychological Reality) برخوردار باشد، این رهنمود عملی را می دهد که یک برنامه پرورشی مناسب، برنامه یی است که قبل از هرچیز، به آموزش و پرورش استعدادهای اعتراضی می پردازد. به کودک خود، خوب اعتراض کردن را بیاموزیم، احترام گذاشتن را به خوبی خواهد آموخت و همینطور اطاعت کردن، خوب شنیدن، مشورت پذیری، نظم و قاعده پذیری را. اگر مایل هستیم کودک ما، هم در کودکی و مهم تر از آن در سنین بعدی، به تمامی سنت ها، آداب و چارچوب های خانواده و سپس جامعه خود، بر نیاشوبد، لازم است به تعبیه و نهادینه کردن سازوکارهای اعتراضی در درون خانواده اهتمام کنیم. همین وضعیت برای دیگر سطوح و مدارج اجتماعی نیز ضروری است: مدرسه، دانشگاه، اداره و سطح عمومی جامعه.

روانشناسی اعتراض (The Psychology of Protest(ing)) اکنون به عنوان یک رشته علمی و مهم تر از آن به عنوان کلیدی برای تعادل بخشی به رفتارهای فردی و اجتماعی و بعنوان لنگری برای تضمین پایایی فرایند رشد و توسعه و بعنوان پشتوانه ای برای ثبات و دوام نظام های اجتماعی، فرهنگی، اداری و سیاسی، امروزه در کانون توجه صاحبنظران و دانشمندان کشورهای توسعه یافته تر قرار دارد. اینگونه است که نظریه پردازان حوزه های مدیریت و سیاست جامعه، به رفتار اعتراضی نه به عنوان یک تهدید که به عنوان یک فرصت، نه به عنوان یک رفتار نابهنجار بلکه به عنوان یک نیاز ذاتی بشر و بعنوان یک راهکار هنجارآور توجه نشان می دهند و حجم پژوهش ها و نیز ادبیات موجود در این زمینه، گواهی بر این واقعیت است.

نظرات 11 + ارسال نظر
سپهر جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:22

سلام بر عزیز دل
واقعا اون وقتا هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی انقدر دلم واست تنگ بشه.
یه مشورت:میخوام یه فیس بوک راه اندازی کنم در زمیینه پاسخ به همه شبهاتی که در مذهب هست.
دنبال کسایی میگردم که صاحب نظرن و بتونن جوابهایی بدن بدون استناد به قرآن و حدیث .
امیدوارم کسی رو بشناسین.یا پیشنهاد خوبی بهم بدین.

سلام سپهر... چطوری؟ خیلی وقت بود نبودی! ضمنا، خواب دیدی خیر باشه سپهر. جان سپیدار کوتاه بیا. من و تو رو چه به این حرفها... بهتر که به زندگی ات برسی و البته من رو هم فراموش نکنی. این رو نوشتم تا از رو بری بچه و حسابی بخوره توی ذوق ات.

حالا...
اینقدر دل نازک نباش. اگه فکر می کنی حرفی هست، درست و حسابی بنویس تا بتونم فکر کنم و جواب ات رو بدم...
آب دریا را اگر نتوان کشید... هم به قدر تشنگی باید چشید

به امید دیدار

گل شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:31

سلام...مامنتظر هستیم... به روز نمی شید لطفا؟= به روز شید لطفا! با تشکر...سربلند باشید

سلامی چو بوی خوش آشنایی!
حق باشماست. دلیل اش هم اینکه تازه امروز تونستم بیام و پیام ها رو چک کنم. از تاخیر در پاسخ پوزش می خواهم.
اما در باره آپ کردن سپیدار... به احترام درخواست شما هم شده، بر روی چشم. فکر کنم مطلب بعدی حال و هوای "سخت گیری و تعصب خامی است" رو داشته باشه... دعا کنید درست از آب در بیاد و من هم زیر آب نرم. سلامت باشید و خوش حال

رسول جعفری سهامیه یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:10

گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست ...

سلام عمو ...وبلاگ شما همیشه حال و هوای دیگری داره ...هر چند بعد از مدتها اومدم اما یاد و خاطره هایی برام تداعی میشه. امیدوارم هر جا هستی خوب و خوش و سرحال باشی . التماس دعا

سلام رسول نازنین
چه افتخاری شیرین تر از این که تو به خانه سپیدار، قدم گذاشتی هرچند جای تو در دل عمو، همیشه گرم و پابرجاست. به همسر نازنین ات هم سلام عموی پیر رو برسون... به امید دیدار عزیز دل

سلمان دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 http://wocom

سلام عرض می کنم استاد. شماره تماس جنابعالی را بدلیل سوختن سیم کارتم از دست دادم. خیلی ارادتمندم و اگر لطف کنید دروبلاگ بانوی آخرالزمان یا ارتباطات جهانی کامنت بگذراید ممنون می شم./با تجدید احترام و مشتاق زیارتتان

سلام سلمان عزیز
از همه محبت های شما سپاسگزارم. شماره تلفن رو براتون ایمیل می کنم. به امید دیدار

ناصربزرکممهر پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 14:12 http://naserbozorgmehr.blogfa.com

عیدتان مبارک/در دفتر مهربانی شما حاضری می زنم تا بدانید در هرجایی از عالم که باشم به یادتان هستم و برای شماو کسانی که دوستشان دارید دعا می کنم.بهاربهانه خوبی است تا به روزگار بخندیم و حتی دشمنانمان را ببخشیم ولذتش را ببریم و باور کنیم که خدا همیشه با ماست.

حمیدیان شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:38

سلام آقای دکتر
بازهم خیلی دیر به روز می کنید وبلاگتون را

تقوی سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:38

سلام استاد ارزشمند...وقتتون به خیر امیدوارم هر کجا هستید شاد و سالم وسربلند باشید...هر وقت به وبلاگتون سر می زنم یاد دانشکده وحال وهوای اون موقع می افتم...مطالبتون رو به دقت می خونم واستفاده می کنم..
شاد باشید وشاکر
...وبدرود

گل چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:46

سلام
بد قولی کردید ها..............

سلام و بهترین آرزوها...
امیدوارم سلامت باشید و خوش حال. قبول دارم. آن مطالب را درج نکردم و بخصوص از بابت قولی که به شما دادم و عمل نشد از خودم هم دلخورم. البته توضیحاتی هست که جای آن در مجال این پاسخ نیست. اگر امکان هست برای من ایمیلی بفرستید. امیدوارم این بدقولی را به دل نگیرید و من هم بتوانم جبران کنم. به امید دیدار

جستار جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:19 http://m-norouzi.nlogfa.com

ایام شهادت مولای اهل راز تسلیت باد

ناشناس اما شناس دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:43

سالهاست دل را به سکوت عادت داده ای. از تلخی زمان یا روزگار یا گذر عمر ! علت را نمی دانم! دل های دوردستمان و بی تفاوت به عشق عاقبت روزی حسرت این روزها را بر چهرها مان خواهد گذاشت. کاش همه را دوست داشتیم !!!!!!!!

سلام ناآشنای آشنا
زخمه بر دل می زنی با این ایهام و کنایه. گلایه ای در پس این جملات و حقیقتی بی انکار.
هرچه هست، قابل دانستید که نوشتید و این شایسته سپاس است اما چرا اینهمه ناشناس...
sepidaar@gmail.com

دوست دیروز دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:45

سلام کاش خودتان هم مثل نوشته هایتان خوب بودید!!!!!!!!!!!!!

سلام و سلامتی
جمله تاثیرگذاری است. انصاف حکم می کند که از شما سپاسگزار باشم. آرزو می کنم همیشه آرزویم "خوب بودن" باشد؛ مهم نیست که در کجای پله های خوبی یا بدی هستم.
اما یک احتمال هم هست: شاید کتاب وجود من آنقدر ها هم بد نبوده بلکه یا آن را نخوانده اید یا بد خوانده اید یا معکوس خوانده اید... یا...

نمی دانم. شاید آن که شما گفتید... شاید اینکه من گفتم... شاید هردو
چیزی را که می دانم این است که:
سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد