سپیدار Sepidaar
در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار Sepidaar
در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش استدستهها
جدیدترین یادداشتها
همه- "خدا ترسی" بدون "انسان دوستی"!
- "زعفران اصل قائنات" در مقابل "شراب ناب وین"
- "آزادی بیان" و "تحریک پذیری اجتماعی"
- 53سالگی ...
- گفت، گفتند، فرمودند، اظهار داشتند...
- قرار بود "سرمشق" باشیم، شدیم درس عبرت!
- امان از "متولیان" دین... امان از "نمایندگان خدا"... امان!
- "کشتار به نام خدا و برای بهشت!"
- آروم... آروم... آروم: اینطوری بهتر می شنوی و شنیده می شوی!
- "نامه ای از لندن"، پاسخی از وین!
- نوشتن...
- "آن" خاطرات و "این" درس ها...
- آنجا "عیب" اش را نمی گویند و اینجا "هنرش" را...
- ماجرای ما و "چوپان اسپانیایی"!
- این تحلیل "دکتر کچوییان"، را می پسندم
- سرزمین بیمار من!
- همه سایت های فیلتر نشده...
- هراس هایی که نوشتن را دشوار می کند (2)
- هراس هایی که نوشتن را دشوار می کند...
- من خمش کردم...
نویسندگان
بایگانی
- شهریور 1394 1
- آذر 1391 1
- آبان 1391 7
- مهر 1391 10
- اسفند 1390 1
- مرداد 1389 2
- تیر 1389 1
- خرداد 1389 9
- اردیبهشت 1388 1
- آذر 1387 1
- آبان 1387 1
- مهر 1387 2
- مرداد 1387 2
- اسفند 1386 16
- بهمن 1386 10
- دی 1386 3
- آذر 1386 2
- آبان 1386 2
- مهر 1386 7
- شهریور 1386 3
- خرداد 1386 2
- اردیبهشت 1386 1
- فروردین 1386 6
- اسفند 1385 4
- بهمن 1385 11
- دی 1385 9
- آبان 1385 2
- مرداد 1385 2
- تیر 1385 1
- خرداد 1385 5
- اردیبهشت 1385 19
- فروردین 1385 15
- اسفند 1384 32
- بهمن 1384 31
- دی 1384 26
آمار : 460442 بازدید
Powered by Blogsky
مهلتی بایست تا خون... شیر شد...
سلام به همه دلهای آرزومند، روشن و امیدوار...
به زودی درباره عناوین زیر مطالبی را تقدیم می کنم... چقدر خوبه که شما هم درباره این عناوین فکر کنید و با نوشته هاتون، فکر سپیدار رو کامل کنید... اونوقت می شود یک تابلوی زیبا ...
- همه سوال های من از خدا!
- حال خوش خواسته دلخواسته همه آدم ها! آیا می شه!؟
- علاءالدین! چراغ جادویت را روشن کن!
- نگاهی روانشاختی به توسعه پایدار!
- جامعه ما، الگوهای ذهنی - رفتاری و عدم توافق در لایه های اجتماعی
پس به امید دیدار!
محمدحسن جعفری سهامیه
پنج‌شنبه 8 شهریورماه سال 1386 ساعت 12:08
تنها سوال من از خدا :هدف از افرینش زن چی بود؟
سلام دکتر.ببین من هنوز وفادارم و با اینکه از آپ کردن وبلاگتون نا امید بودم بازم سر زدم.منتظر مطالب برای این سوژه های جالب هستم.به خصوص اولین سوژه.
بنام تکنوازنده قلبها
محضر استاد ارجمند و فرزانه
جناب آقای دکتر جعفری
با سلام و احترام
ضمن عرض تبریک و تهنیت بمناسبت میلاد منجی عالم
بشریت حضرت صاحب الازمان (عجل ) بر خود لازم دانستم .
یکبار مراتب تقدیر و تشکر خود را از زحمات بی شائبه
حضرتعالی در زمان برگزاری دوره مهندسی اطلاع رسانی
ابراز نموده و بدلیل عدم فرصت کافی و مشغله های
متعدد امکان ارائه موضوعات درخواستی تا تاریخ ۱۵ شهریورماه سالجاری مقدور نبوده و ضمن عذرخواهی در صورت امکان مدت زمان فوق را حداکثر برای یک دوره ۱۵ روزه
تمدید و با عرض جسارت جواب محبتتان را از طریق ایمیل قید
شده برایم ارسال بفرمائید.
در خصوص پرسشهای مطروحه در اولین فرصت مطالبی را
حتما برایتان ارسال خواهم نمود.
ما ز هر صاحبدلی یک شمه کار آموختیم
ناله از نی...گریه از ابر بهار آموختیم.
ما زهر روشندلی یک رشته فن آموختیم
عقل ز مجنون وعشق از کوهکن آموختیم.
سلام
فرصتی یافتم و به بلاگ شما سری زدم.طول و عرض زندگی شما مثل درون و بیرون شما متفاوت است.نگرش جالبی به جنس زن دارید.روان مینویسید و سرشار از عشق.من که به عنوان جنس مخالف شما نه یک زن به شما برای تمام جذابیتها
تبریک میگویم.جاودان باشید.
چه بگویم از دوره ای که با عشق شروع کردم و موضوع تحقیقی که دلمشغولی من بود اما به سبب علاقمندی های شخصی شما به چیزهای دیگر (خلبانی! موسیقی! اسکناس و...)هم دوره را وهم موضوعم را کاملا رها کردم .اینگونه بود که امروز با دیدن این عناوین ناگهان یاد فردی افتادم که روز اول گفت تا به حال هر کاری جز معلمی کرده شکست خورده .وای استاد شما با شاگردتان چه کردید؟؟؟؟؟
سلام دانشجوی پرجنب و جوش کلاس... نماز و روزه ها قبول
راستش رو بگم مطلب شما رو هم فهمیدم هم نفهمیدم... سه شنبه باید یه بحث مفصل تر داشته باشیم و حرفهایت را بشنوم... موفق باشی و به امید دیدار