سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

می دانیم اما نمی توانیم ... از دانش تا مهارت

راننده تاکسی به محض مشاهده مسافرانی که در حاشیه خیابان ایستاده بودند، در یک لحظه فرمان را به راست گرفت و خودرو را در یک حرکت پرتابی به کناره خیابان رساند. صدای ترمز و بوق خودروی پشت سر، نگاه همه را به صحنه کشاند. راننده خودروی دوم با فریاد گفت: آی تاکسی! پس این خط کشی مال چیه؟ مگه ماشین ات چراغ راهنما نداره؟! راننده تاکسی با طلب کاری مضاعف جواب داد: تو نمی خواد رانندگی درست رو به من یاد بدی! من خودم می دونم خط کشی مال چی هست و چراغ راهنما به درد چی می خوره!!  

 

راننده تاکسی راست می گفت. او به خوبی می دانست که خط کشی های خیابان به  این منظور انجام شده که آرامش و ایمنی رانندگی را تامین کند و چراغ راهنمای خودرو هم ابزاری است برای گردش به راست و چب بدون برهم زدن آرامش و ایمنی خود و دیگران! مشکل او و بیشتر رانندگان تهرانی دانش نیست، مشکل تبدیل شدن این دانش به مهارت و رفتار است.

بیشتر مردم ما می دانند که نظافت و پاکیزه نگه داشتن محیط عمومی خوب است، مصرف سیگار بد است،  بنی آدم اعضای یکدیگرند، مومنان با هم برادرند، مهربانی، اخلاق خوش و رفتار دلسوزانه با هم نوع مورد تاکید سنت های اعتقادی و ملی ماست، مصرف بی رویه آب، برق و سوخت به زیان کشور است، دروغ و ریاکاری بد است. انجام دقیق و مسوولانه کار، موجب پیشرفت و حفظ وجهه کشور است. رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی به نفع همه هست. آری تقریبا همه مردم ما این موارد را می دانند و به همین دلیل هم گفته می شود که ایرانیان مردم با فرهنگی هستند.

اما شمار قابل ملاحظه ای از شهروندان (اگر نگوییم بیشتر آنان) توجه چندانی به پاکیزه نگه داشتن محیط های عمومی ندارند، جمعیت سیگاری ها پیوسته افزایش می یابد، شهروندان در برخوردهای روزمره کوچه و خیابان چندان رعایت همدیگر را نمی کنند. میزان مصرف انرژی در ایران چندین برابر استاندارد جهانی است، رفتارهای غیرصادقانه و ریاکارانه بازار گرمی دارد، پرخاشگری به بیماری رایج جامعه تبدیل شده است. تعهد، مسوولیت و انجام دقیق وظایف شغلی به کیمیا تبدیل شده است. رانندگی آشفته و لجام گسیخته ما مثال زدنی است و ... این همه نشان می دهد که مردم ما الگوهای رفتاری درستی در این زمینه ها ندارند. این تفاوت بین دانش و مهارت است. دانش فضیلت است اما به تنهایی نجات بخش نیست. تنها اطلاع رسانی کافی نیست، اطلاع رسانی، آموزش و انتقال دانش در صورتی تحول آفرین است که بتواند از مرز داشته های ذهنی عبور کرده به رفتار و مهارت تبدیل شود.

نظرات 8 + ارسال نظر
تهمینه یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 23:07

.....خب این ها چیزهای ساده هست تازه!... درون که واویلاییه....میدونی..باید..زمان به ضرر...اما نمیتونی...
....و دوره می کنی هنوز را..

ندا دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:51

قربون تو دادشی گلم برم که دلت میخواد همه چیز نظم و ترتیب داشته باشه مگه این ضرب و المثل قدیمی رو نمی دونی که میگه آب رو گل الود کن و ماهی بگیر
اگه قرار بود همه چیز عالی باشه این ها که نمی تونستن حکومت کنند ......از این آشفته بازار هست که میتونن نفع ببرن و ............
سلام امیدوارم خوب خوب باشی در کنار خانواده عزیزت

سال نو مبارک

سلام نداخانوم... خواهر نازنین
خوشحال می شم که سر می زنی و برام می نویسی... فقط این جمله رو بگم که اول باید دید چگونه هستیم، بعد می شه فهمید که چطور بر ما حکومت می شود. پس چه خوبه که هر کدوم از خودمون شروع کنیم... اگه نمی تونیم خوبی های بزرگ داشته باشیم، تلاش کنیم که خوبی های کوچک را از دست ندهیم...
از همین حالا، من هم سال خیلی خوبی رو برای تو و دخمرهای گل ات آرزو می کنم. خدانگهدارتون باشه

لطیف پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 19:57

سلام دکتر. حال و احوال میزونه؟ میگما ، این ماجراها هر روز همیشه و همه جای این مملکت فراوونه ، اگه یه روز نبینیم ، اون موقع است که باید فکر کنیم رفیتم خارجه!
خیلی از این آدما تو خونه شون دکترای نظم و انصاف و ... میشن، اما وقتی پاشونا میزان بیرون خونه، اینگار در وادی و سرزمین دشمن قدم میزنن!؟! نمی دونم چرا وقتی بخوای تذکر بدی، همچین ازت طلبکار میشن که نگو و نپرس. اونوقته که میرن روی منبر و ... . دیگه از آموزش و ... هم گذشته ، باید فکر عاجلی کرد، اما چه فکری، الله او اعلم...
یادم رفت بگم که ما ایرونیا البته نه همه، شعار قانونمداری میدم، اما می بینیم اون مسئول مملکتیش هنوز شعارش تموم نشده ، خودش خلاف جهت حرکت میکنه...
راستی چرا؟ چه باید کرد؟

داود شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:55

استاد عزیز سلام
یه سوال: یعنی همه اونهایی که الان دارن برامون تصمیم می گیرن واقعا نمی دونن چطوری می شه این دانش ها را به رفتار تبدیل کرد و یا نمی خوان؟؟؟؟؟
استاد عزیز شما چی فکر می کنید؟
یعنی می شه ندونن؟

سلام داوود عزیز
تا جاییکه می فهمم، حل مشکل،‌ متوقف و محدود به دانستن و خواستن نیست هرچند هم دانستن مقدمه است و هم خواستن؛ تربیت و پرورش شهروندان برای یک زندگی توسعه یافته، خود نیز مهارتی است که در متولیان و مدیران جامعه ما، پرورده نشده است چرا که آنان نیز شهروندان همین جامعه و تولید همین شرایط اند. بنابراین است که مدیریت جامعه ما نیز مدیریتی توسعه یافته نیست و بزرگترین شاهد آن نیز، خودبزرگ بینی های ساده لوحانه و تاسف آور بسیاری از مسوولان و متولیان است. حال آنکه در جوامع توسعه یافته، مدیریت ها، پیوسته نگران ضعف ها و کاستی های خود و در حال ارزیابی آن هستند و نه هر روز و ساعت سرگرم سخنرانی و شعار و ادعا درباره معجزات وجودی خود!!
مفهوم این تحلیل، البته تن دادن به نومیدی نیست، هرگز. بلکه مفهوم آن پدیداری آگاهی، اراده و خواست جمعی است همراه با عمل فردی. آگاهی به اینکه همه مواریث دانشی و فرهنگی گذشته و حال ایرانی،‌تا در وجود تک تک شهروندان پرورده نشوند، مواریث نیستند بلکه صرفا دستمایه هایی برای دلخوشی و ادعا و خودفریفتگی هستند. اراده بر اینکه اینهمه مواریث ذخیره و نهفته را در وجود خود نقد و آشکار و شکوفا کنیم. هر شهروند- و از جمله مدیران و مسولان- وظیفه آموختن مهارت های تقاطع سن و مشغله را دارند و هر مدیر وظیفه برنامه ریزی برای کمک به تربیت و پرورش شهروندان در مسیر سخت مهارت آموزی. این همان مسیر سترگی است که نهایتا چاره ای جز پیمودن آن نیست (البته اگر طالب انسان توسعه یافته و جامعه متعالی هستیم) و تمام جوامعی که پیش از ما و بیش از ما در آن گام نهاده اند، به همان نسبت که تلاش کرده اند از مزیت و افتخار برخوردارند. زحمت و تلاش دیگران بی اجر نیست ولو آنکه کسی از سر عقب ماندگی اصرار بر نفی آن داشته باشد... بهترین راه تن دادن به این تلاش و تن دادن به ملزومات آن است...

چریک فدایی جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:10

استاد با اینکه مارو تحویل نمی گیرید .. اما عیدتوووووون بدجوری مبارک ..

عید شما هم مبارک... خیلی هم خوب مبارک... با بهترین آرزوها

داود شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 20:24

تجربه سال های پیش ثابت کرده که اگه سال تحویل بشه و بخوایم به استادمون تبریک بگیم، اینقدر سرشون شلوغ می شه که حتی شاید اس ام اس هامون هم بهشون نرسه و یا جواب ندن، آدم چی میدونه، پس، همین حلوای نقد رو فعلا می چسبیم و عید را پیشاپیش به شما و خانواده محترم تبریک می گوییم.
استاد، صمیمانه و شادترین درودها و آرزوها را برای شما آرزو می کنم امیدوارم سال آینده ، سال خوبی برای همه و به ویژه شما باشه .
کما اینکه اگر بخوایم، حتما خواهد شد، باشد سال ۸۶ برای همه ما سال آشتی دایمی با قدرت واقعی و والای اراده های خدایی در درونمون باشه، اراده هایی که قدرتی بس جادویی دارن اما خب، نمی دونم چی شده که انگار قرن هاست با ماها قهرن و از ما فاصله گرفتن.
کاش این خود انسان ها یه روزی بشه حلقه اتصال و آشنایی بین احساس، عقل و اراده و فهم انسان ها، شاید به قول استاد، اون موقع بتونیم مهارت ها را عملی کنیم و جامعه ای بسازیم درخور اون تاریخی که فقط در کتاب ها ازش خوندیم و یا وقتی به تخت جمشید یا اینجور جاها می ریم، نمایی از آن را می بینیم.
داود

سلام آقا داوود... سال نو مبارک... همراه با آرامش و شادابی و سرفرازی

یکی که اول اسمش صادقه شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 20:34

سلا دکتر
چرا دیگه به صادق کرده سر نمی زنی

سلام... می یام صادق... سال نو هم مبارک

میترا لبافی یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 21:41

سلام . امیدوارم سالی خوب و خوش داشته باشید. مردم ما که درست نمی شوند. شاید هم این شهر خاکستری با این مردم را همینطوری دوست داریم. چاره ای هم نیست . باید دوستشان داشت. سالی خوب و خوش برایتان آروزمی کنم و امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشید.

سلام و سپاس... همین طور است چرا که هر چه را بشود نادیده گرفت ملیت و ریشه را نمی توان. من هم برای شما سالی همراه با شادابی و آرامش و سرفرازی آرزو می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد