سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

زندگی سخت است اما انسان از او سخت تر است...


• آموخته ام  که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
• آموخته ام  که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
•  آموخته ام  که پول شخصیت نمی خرد
•  آموخته ام  که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
•  آموخته ام  که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
•  آموخته ام  که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
•  آموخته ام  که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
•  آموخته ام  که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
•  آموخته ام  که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
•  آموخته ام  که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
•  آموخته ام  که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را
تصاحب خواهد کرد
•  آموخته ام  که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم
•  آموخته ام  که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد
•  آموخته ام  که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آنرا انتخاب کنم
•  آموخته ام که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید
• آموخته ام که بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است: وقتی که از شما خواسته می شود، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد
• آموخته ام  که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم
  

 

نظرات 8 + ارسال نظر
من جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:42

با اینجا قهرم دیگه ..

خدانکنه... مگه چه کرده سپیدار؟ حرف دلتون رو بزنید... می شنوم

[ بدون نام ] جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 23:10

سلام استاد:
بزرگی گفت:((زندگی سخت است اما انسان از او سخت تر)) ...می دانم ولی می توانم بر زبان بیاورم .سکوت تهدیدم می کند ورکود ساز خواب برایم می نوازد ...نگاهم خاموش است در مسیر حقایق ومی ترسم از دستانم ...از پاهایم ...از زبانم واز دلم ...واز آنانکه برادر خطابشان میکنم ...
دروغ صفایمان را ربود ...
واموختن چه خوب است ...من هم آموختم که صداقت انسانها ملاک شخصیت است نه هیاهوی بی اساس ...
وآموختم که از این به بعد خودم باشم نه فردی قایم شده در لباس نیاکانم ...
وآموخته ام تا فریادم را بنویسم ...
پایدار باشی واستوار.

... شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:26

سلام دکتر جان
ما همگی پر هستیم از این آموخته ها ولی دریغ از بکار بردن یکی از اونا در زندگیمون.
خداوند همه مارو به راه راست هدایت کنه و .........

سلام دوست من
الهی آمین... خدا می دونه که با کنایه ای که در حرف شما هستم موافقم... خدا کنه همینطور باشه و خداوند عاقبت همه ما رو به خیر کنه... این تذکر ها و موعظه ها برا این هست که یه چیزهایی به یادمون بیاد... شاید به قول شما یکی اش در عمل ما اثر کرد... من هم وقتی این نوشته ناشناس رو دیدم همین حس رو داشتم پس گفتم به عنوان موعظه ای برای خودم و بقیه... اینجا قرارش بدم... پناه بر خدا... دعا کنید

ندا یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:38 http://nedaayedel.blogsky.com

سلام آقا داداش
وقتی مینویسید . مزد گور کن از آزادی آدمی افزون تر باشد
فکر میکند آموخته دیگر به کار آید
از این که قدر لحظه لحظه های زندگی را می دانید خوشحالم
همواره شاد باشید و سرفراز

مرجان دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 23:51 http://2bareh.com

بهتر نیست تو این اوضاع شما هم چند خط درباره روزنامه ایران بنویسین. می دونم که دل خوشی ازشون ندارین ولی خوبه اگه یه چیزایی بنویسین...

سلام مرجان خانوم
باور کنید حسی که اشاره کردید درست نیست. من احساس بدی نسبت به روزنامه ایران ندارم بلکه برعکس فکر می کنم این یک کم ظرفیتی کودکانه در ارشاد بود که باعث شد چنین بحرانی در کشور بوجود بیاید... و گمانم این هست که خود مسوولین ارشاد هم به این نکته واقف اند. آنها خواستند از این فرصت برای تنبیه ایرنا استفاده کنند اما اینقدر بینش نداشتند که بفهمند چه فرصت بزرگی را از یک طرف در اختیار بیگانگان قرار می دهند به خصوص که هر آدمی با یک فهم متوسط می توانست بفهمد که چه زمینه هایی برای اعتراض در آذری های ایران وجود دارد. این زمینه ها بخشی به خاطر سیاست های غلط سالهای اخیر در نفی قوم گرایی طبیعی و مطبوع در کشور و تلاش برای نشاندن یک تفکر ایدئولوژیک به جای همه چیز و بخشی به خاطر عدم وجود آگاهی های عمیق در سطح توده ها نسبت به واقعیت مصالح و منافع ملی و به تبع آن منافع قومی است. به هرحال خدا عاقبت کارها را به خیر کند...
چنانچه مجالی باشد،‌ مطلب مفصل تری در این زمینه خواهم نوشت.
به هرحال از یادآوری شما سپاسگزارم

افسانه سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 13:29 http://afsanei.blogfa.com

سلام استاد
خسته باشید.
با آرزوی سربلندی...

سلام دخترم... آرزوی من هم رفع مشکلات و پیش آمدن آنچیزی است که برای شما خیر و مصلحت و خوشحال کننده است... متاسفم که نتوانستم به دلیل فشردگی کار تدریس، امروز در دانشکده در خدمت باشم... آرام و سرفراز باشید

حمید چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:32 http://www.aina.blogfa.com

باسلام
استاد محترم درجلسه‌ای‌که‌مورخ‌۸۵.۳.۹‌تحت‌عنوان‌معنی‌شناسی‌برگزار شد‌.صحبتهای‌ابتدایی‌کلاس مذکور‌به‌حوادث‌وجریانات‌اخیر‌آذربایجان‌منجر‌گردید‌که‌متاسفانه‌
برخلاف‌شناختی‌که‌اینجانب‌ازشما‌دارم‌مطالبی‌عنوان‌گردید‌که‌ بسیار‌مغرضانه‌وبه‌دور‌از انصاف‌وعدالتُ‌درقاموس‌یک‌خبرنگار‌بود.
و‌علامت‌سوال‌بزرگی‌در‌ذهنم‌نقش‌بست‌که‌چگونه‌می شود‌فردی‌
که‌در مدت‌نه‌چندان‌حضورش‌در‌دانشکده‌موفق‌شد‌که‌بیشتر
‌دانشجویان‌وی‌را‌باور‌کرده‌و‌به‌نوعی‌قبولش‌داشته‌باشند‌اینک
بدین‌سان‌یکطرفه‌به‌قضاوت‌بنشیند.
دکتر
وقتی که‌خود‌شما‌هم‌اذعان‌می‌دارید‌که‌جمعیت‌آذری‌زبان‌در‌کشور‌
شاید‌بیش‌از‌نیمی‌از‌کل‌جمعیت‌ایران‌باشد‌ونیزدر‌حالیکه‌طبق‌آمار‌
یونسکو(سالنامه‌کیهان‌ُ‌۱۳۶۰)زبان‌ترکی‌دومین‌زبان‌شفاهی‌دنیا‌
می باشد.(یعنی‌حتی‌قویتر‌از‌زبا‌اسپانیولی‌)چگونه‌می‌شود‌که‌این‌
جمعیت‌در‌دروس‌کلاسی‌خودشان‌هم‌حتی‌یک‌واحد‌زبانی‌را
‌نداشته‌باشند؟
آیا‌نمی‌شود‌گفت‌که‌عدم‌برقراری‌ارتباط‌کامل‌بازبان‌آموزشی‌باعث
کند‌شدن‌روند‌پیشرفت‌می‌شود.
استاد‌چرا‌از‌سوی‌دیگری‌به‌این‌قضیه‌نگاه‌نمی‌کنید.
البته‌عکس‌العمل‌مسوولین‌که‌بیشتر‌صورت‌مسئله‌را‌پاک‌کردن‌بود
را‌من‌نیز‌قبول‌ندارم‌و‌اساسا‌بسته‌شدن‌هرروزنامه‌ای‌را‌منجر‌به‌
افتادن‌در‌سراشیبی‌تند‌سقوط‌آزادی‌می پندارم.
امااین‌جریانات‌اخیر‌انباشت‌نارضایتی‌هایی‌بود‌که‌بمانند‌دمل
‌چرکینی‌با‌نیشتری‌منفجر‌گشت.
مگر‌می‌شود‌ایران‌را‌از‌آذربایجان‌ویا‌بالعکس‌جدا‌کرد!در‌کدام‌رویداد‌تاریخی‌بوده‌که‌ترکهادر‌قبال‌آزادی‌ایران‌‌جانشان‌‌را‌نثار
نکنند‌ُ‌استاد‌شما‌که‌دیگر‌باتاریخ‌مشروطه‌‌آشنا‌هستید‌ویا‌روزهای‌
انقلاب‌و‌جنگ‌را‌بخاطر‌دارید.‌شما‌چرا؟
با‌این‌همه‌رشادتها‌و‌احساس‌یکی‌بودن‌ها‌چگونه‌می‌شود‌به‌خو‌د
اجازه‌داد‌و‌فرهنگ‌قوم‌دیگری‌را‌مورد‌تمسخر‌قرار‌داد؟
کجای‌دنیا‌شما‌چنین‌القاب‌و‌عناوینی‌را‌دیده‌اید‌که‌به‌قومیتها‌
چسبانده‌شود.
مگر‌مردم‌آذری‌زبان‌تاریخ‌ُ‌تمدن‌ُ‌فرهنگ‌ُ...ندارند؟!پس‌چگونه‌می‌شود‌که‌در‌روز‌تولد‌بابک‌خرم‌دین‌که‌از‌افتخارات‌تاریخی‌اش‌به‌حساب‌می‌آیدُ‌از‌حضور‌مردم‌جلو‌گیری‌به‌عمل‌می‌آید.
فقط‌بخاطر‌اینکه‌بابک دین‌زرتشت‌را‌داشت‌و‌مخالف‌خلفای‌عباسی‌بود‌نام‌اورا‌با‌عنوان‌کافر‌خطاب‌می‌کنند.مگر‌نه‌این‌است‌که‌موسیقی‌آذری‌ُریشه‌چندین
‌هزار‌ساله‌دارد‌چرا‌دیگر‌اثری‌از‌خودش‌بجا‌نمی‌گذارد....؟
استاد‌محترم‌‌جناب‌آقای‌دکتر‌جعفری‌
شما‌چه‌باور‌کنید‌و‌چه‌نکنید‌چالش‌بزرگی‌که‌درآینده‌نه‌چندان‌دور‌‌ایران
‌با‌آن‌روبرو‌خواهد‌گشت‌بحث‌قومیتها‌خواهد‌بود.
که‌جا‌دارد‌مسوولین‌عنایت‌بیشتری‌به‌قانون‌اساسی‌واز‌جمله‌اصل‌۱۵‌داشته‌باشند.



سلام آقا حمید
موضوع بحث کلاس ما، بررسی بحران اخیر نبود. اصلا جای این بحث در کلاس درس نیست. موضوع بحث کلاس ما "عالم مقال ذهنی" مخاطبان بود و تنها از این زاویه، از رخدادهای اخیر به عنوان یک شاهد مثال زنده استفاده کردیم. خود شما می دانید که درس ما معنی شناسی و کاربرد آن در اطلاع رسانی است و چه بهتر که در آن از مسائل روز به عنوان مثال استفاده شود. بنابراین شما باید به اصل بحث بیشتر توجه می کردید.
شما مسائلی را عنوان کرده اید که شاید به نظر من هم بسیاری از آنها درست باشد... اما همه حقیقت ماجرا آن چیزی که شما گفتید نیست. برای مثال، چرا نقش خود آذری ها در ساختن و پرداختن بسیاری از مزاح های قومی را نادیده می گیرید؟
نکته دیگر اینکه لطیفه ها و کنایات بین قومی در همه کشورها و بین همه اقوام کم و بیش وجود دارد و این امر فی نفسه یک فاجعه محسوب نمی شود.
به هرحال من هیچ نظر خاصی در این زمینه ندادم. اصولا می دانید که بنده فرد سیاسی ای نیستم که بخواهم از زاویه نگاه حکومت یا غیر حکومت مسئله ای را مطرح کنم. تخصص من هم مسائل سیاسی نیست... با اینحال بنده هم به عنوان یک ایرانی، نظر خاص خودم را درباره این مسائل دارم که ان شاالله در وبلاگ درج خواهم کرد.
موفق باشید

حسینعلی کیانی پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 19:43

وبلاگتون را مشاهده نمودم با تشکر از پند و نصیحتهاتون
از شاگردهای اردوی طرح مبین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد